معنای حقیقی اسلام این است که مؤمنان در وجود خود و در امور کوچک و بزرگ خود کاملاً تسلیم خداوند متعال باشند.
تسلیم شدن با اطمینان، آرامش و رضایت در برابر دستی که آنها را هدایت میکند، در حالی که یقین دارند که آن دست خیر، نصیحت و هدایت را برای آنها میخواهد، و در حالی که از مسیر و سرنوشت در دنیا و آخرت مطمئن هستند؛ مطابق با فرموده خداوند متعال: {قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * لَا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ مَأْمُرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ} [انعام: ۱۶۲-۱۶۳].
این موضوعی بود که فاطمه هیرن، دختر آلمانی که پس از تربیت با آموزههای ناسیونال سوسیالیسم، که در آن نقش خدا از هر جنبهای از خلقت یا زندگی روزمره مردم ناپدید میشود، به اسلام گروید، را به خود مشغول کرده بود.
شعارهای ملیگرایانه
فاطمه هیرن در سال ۱۹۳۴ در آلمان از پدری که در ارتش آلمان خدمت میکرد و به ارزشهای ناسیونال سوسیالیستی پایبند بود، متولد شد.
وقتی جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ پایان یافت، فاطمه دانشآموزی یازده ساله بود. رویاهای ملت آلمان نقش بر آب شد و تمام آرمانهایی که برای آنها جان خود را فدا کرده بودند، نقش بر آب شد.
ناسیونالیسم، در سالهای قبل و در طول جنگ، وسیلهای عالی برای ایجاد انگیزه و تشویق آلمانیها بود تا تمام تلاش خود را به کار گیرند، و تنها دغدغهشان این باشد که همه چیز را برای سرزمین مادری انجام دهند.
این ناسیونالیسم بر ایده وجود خدا تأثیر گذاشت. برای جامعه آلمان، خدا قدرتی بود که میلیونها سال پیش قوانین طبیعت را وضع کرده بود و این قوانین به نوبه خود، به احتمال زیاد به طور تصادفی، انسانها را خلق کرده بودند.
فاطمه هیرین درباره وضعیت ایدئولوژیک جامعهاش در آن زمان میگوید: «مسیحیت تنها دینی بود که در واقعیت با ما روبرو بود و به عنوان «افیون مردم» و به عنوان ایمان گله گوسفندی که فقط با ترس از مرگ حرکت میکند، به ما معرفی میشد.»
ما فهمیدیم که هر کس به تنهایی مسئول خودش است و تا زمانی که به دیگران آسیبی نرساند، آزاد است هر کاری که میخواهد با خودش انجام دهد. ما تصور میکردیم که وجدان تنها چراغ راهنمایی است که ما را هدایت میکند.
«بسیاری از مردم، مثل من، از نحوهی جامعهی مدرن راضی نبودند؛ اما ادعای خوشبختی میکردند، و وقتی بعد از یک شب رقص و مستی از خواب بیدار میشدند، در سینههایشان احساس پوچی میکردند، که با تسلی دادن خودشان با رقص، نوشیدن یا معاشقهی بیشتر در شبهای بعد، نمیتوانستند بر آن غلبه کنند.»
وقتی جنگ جهانی دوم به پایان رسید، فاطمه گفت: «جنگ نه تنها کشور ما (آلمان) را تکه تکه کرد، بلکه عظمت ملت ما را نیز در هم شکست و تمام آرمانهایی که برای آنها جانها فدا شده بود، نقش بر آب شد.
متوجه شدم که وجدان فردی و آرمانهای انسانی شناختهشده در جامعه به تنهایی برای هدایت من در زندگی کافی نیستند. بدون تشکر از کسی برای تمام خوبیهایی که شامل حالم میشد، در حین لذت بردن از آسایشی که برایم فراهم بود، احساس خوشبختی واقعی نمیکردم. بنابراین یک دفترچه یادداشت برای ثبت خاطرات روزانهام تهیه کردم و یک بار متوجه شدم که این عبارت را در آن ثبت میکنم: «روز شادی بود؛ خیلی ممنونم، پروردگارا!»
اولش خجالت کشیدم، اما بعد فهمیدم که فقط ایمان به خدا برایم کافی نیست... تا اینکه فهمیدم وظیفهام این است که برای جستجوی او تلاش کنم و راهی برای شکرگزاری و پرستش او پیدا کنم.»
بطلان دین مسیحیت
پس از آنکه پروژه ملی کشورش از نظر تمدن و ایمان شکست خورد، فاطمه هیرین به مسیحیت روی آورد، به این امید که راهی به سوی خدا پیدا کند. فاطمه میگوید: «من با یک کشیش کلاس گرفتم، چند کتاب مسیحی خواندم و در مراسم کلیسا شرکت کردم، اما نتوانستم به خدا نزدیکتر شوم. یک کشیش به من توصیه کرد که به مسیحیت بپیوندم و به عشای ربانی بروم. او گفت: «چون وقتی به مسیحیت عمل کنی، قطعاً راه خود را به سوی خدا پیدا خواهی کرد.» من نصیحت او را دنبال کردم، اما در رسیدن به آرامش واقعی موفق نشدم.»
فاطمه هیرن توضیح داد که دلیل ناامیدی او از مسیحیت این است که ما مسیحیان چارهای جز پذیرش امتیازاتی در ایمان خود برای زندگی در جامعه خود نداریم. کلیسا همیشه آماده است تا برای حفظ اقتدار خود در جامعه ما سازش کند. به عنوان مثال: کلیسا میگوید روابط جنسی نباید تا زمان ازدواج به نام خدا آغاز شود، اما تقریباً هیچ مرد یا زنی در غرب وجود ندارد که حاضر باشد «هر چیزی را که در چنته دارد، بپذیرد». این یک ضربالمثل رایج است که به این معنی است که فرد بدون آزمایش اولیه میزان سازگاری جنسی دو شریک، وارد زندگی زناشویی میشود.
کشیش همیشه آماده است تا با انجام یک یا دو دعا، هر کسی را که به این گناه اعتراف کند، تبرئه کند!!
اسلام، برخلاف موارد فوق، پیروان خود را به نام ایمان فرا میخواند تا کاملاً تسلیم خداوند متعال شوند، بدون هیچ تردید و دودلی. این تسلیم هیچ اثری از افکار یا احساسات، نیتها یا اعمال، آرزوها یا ترسهای ناهماهنگ که تسلیم خدا نمیشوند یا حکم و فرمان او را نمیپذیرند، باقی نمیگذارد. خداوند متعال میفرماید: {ای کسانی که ایمان آوردهاید، کاملاً در اسلام وارد شوید و از گامهای شیطان پیروی نکنید، زیرا او دشمن آشکار شماست.} [بقره: ۲۰۸]
فاطمه حرین و مسیر اسلام
فاطمه هیرین مشتاقانه منتظر بود تا به یک اصل کامل برای پایبندی به آن ایمان بیاورد، یک مسیر مستقیم که تمام زندگی خود را در آن هدایت کند؛ بنابراین، او حتی وقتی در کلیسا زانو میزد، نمیتوانست به خدا نزدیک شود.
در سال ۱۹۵۷، فاطمه هرین برای اولین بار با مردی آشنا شد که قرار بود دو سال بعد با او ازدواج کند. او یک مسلمان آلمانی با مدرک دکترای فلسفه بود.
فاطمه درباره او میگوید: «او یک مرد معمولی بود، هیچ فرقی با هیچ مرد آلمانی دیگری نداشت. با این حال، وقتی به من گفت که هفت سال پیش به اسلام گرویده است، بسیار شگفتزده شدم. این موضوع مرا مشتاق کرد که بدانم چرا چنین مرد تحصیلکردهای این مسیر را انتخاب کرده است.»
شوهرم شروع کرد به توضیح دادن معنی اسلام برای من. او گفت: خدا فقط پروردگار مسلمانان نیست، بلکه این کلمه «الله» برای ما مترادف با «الوهیت» است. مسلمانان به یگانگی مطلق خالق اعتقاد دارند و پیامبرشان محمد صلی الله علیه و آله را مانند مسیحیان که عیسی مسیح علیه السلام را میپرستند، نمیپرستند. کلمه «اسلام» به معنای تسلیم کامل در برابر خدای یگانه است.
او به من گفت که از دیدگاه اسلام، همه موجودات و همه چیز لزوماً مسلمان هستند؛ یعنی باید تسلیم قوانین خدا شوند و در غیر این صورت، در معرض خطر انقراض قرار دارند.
او افزود: «تنها انسان، صرف نظر از اینکه جسمش خواسته یا ناخواسته به اسلام روی آورد، از سوی خداوند آزادی اراده و انتخاب داده شده است تا تصمیم بگیرد که آیا میخواهد در زندگی معنوی و جسمی خود مسلمان باشد یا خیر. اگر او این کار را انجام دهد و طبق آنچه این تصمیم تعیین میکند زندگی کند، آنگاه با خدا ارتباط برقرار میکند و در این زندگی دنیوی با سایر موجودات هماهنگی و آرامش خاطر پیدا میکند و در زندگی پس از مرگ نیز سعادتمند خواهد شد.»
اما اگر او از قوانین خدا که به روشنی و با شکوه در قرآن کریم برای ما توضیح داده شده است، سرپیچی کند، در این دنیا و در آخرت زیانکار خواهد بود.
فاطمه درباره آنچه در مورد اسلام کشف کرده است، اضافه میکند: «من همچنین از شوهرم آموختم که اسلام دین جدیدی نیست. در واقع، قرآن تنها کتابی است که عاری از هرگونه انحراف یا ناپاکی است. این آخرین کتاب الهی در یک سلسله طولانی از کتابها است که برجستهترین آنها وحیهای تورات و انجیل هستند.»
بدین ترتیب، چشماندازهای دنیایی جدید پیش چشمانم گشوده شد. تحت راهنمایی همسرم، شروع به خواندن معدود کتابهای موجود در مورد اسلام به زبان آلمانی کردم، و منظورم از این، معدود کتابهای موجود از دیدگاه اسلام است. مهمترین آنها کتاب محمد اسد (راه مکه) بود که منبع الهام بزرگی برای من بود.
چند ماه بعد از ازدواجمان، یاد گرفتم که چگونه به زبان عربی نماز بخوانم، چگونه روزه بگیرم و قرآن کریم را مطالعه کنم، همه اینها قبل از اینکه در سال ۱۹۶۰ به اسلام روی بیاورم، اتفاق افتاد.
حکمت قرآن روح مرا سرشار از عشق و تحسین میکرد، اما شادی چشمانم در نماز بود. وقتی با فروتنی در مقابل خدا میایستادم، قرآن تلاوت میکردم و دعا میکردم، حس قویای داشتم که او با من است.
اسلام یک سبک زندگی است
فاطمه هیرین حاضر نشد اجازه دهد دین مانند گذشته، یا شاید هرگز گوشهای از زندگیاش نداشته باشد، در گوشهای محدود از زندگیاش باقی بماند.
فاطمه تصمیم گرفت در تمام طول زندگیاش بر اساس اسلام زندگی کند و آن را به رویکردی کامل در زندگیاش تبدیل کند، حتی اگر این امر او را مجبور به مهاجرت کند.
فاطمه هیرین میگوید: «من شروع به خواندن منظم نمازهای پنجگانه روزانه کردم و یاد گرفتم که نماز چیزی نیست که بتوان آن را بیهدف انجام داد، بلکه در واقع یک سیستم است که باید در طول روز دنبال شود.
تصمیم گرفتم حجاب اسلامی داشته باشم و یاد گرفتم شرایطی را بپذیرم که شوهرم با برادران مذهبیاش بنشیند و با آنها گفتگوهای آموزنده داشته باشد، در حالی که من برایشان چای درست میکردم و دم در، بدون اطلاع افرادی که برایشان چای درست کرده بودم، سرو میکردم. به جای رفتن به بازار، به ماندن در خانه و خواندن کتابهای اسلامی به زبان انگلیسی عادت کردم.
من هم روزه گرفتن را شروع کردم و با وجود اینکه گاهی اوقات خیلی گرسنه و تشنه بودم، بدون اینکه غذا را مزه کنم، آن را آماده میکردم.
من با خواندن کتابهای حدیث شریف نبوی، عشق ورزیدن به پیامبرمان محمد صلی الله علیه و آله و سلم و یارانش را آموختم. در نظر من، آنها به چهرههای انسانی زنده تبدیل شدند، نه فقط نمونههای تاریخی شگفتانگیز.
نمونههایی از شفقت، شجاعت، فداکاری و درستکاری که این انسانهای اولیه در زندگی انسانی خود به جا گذاشتند، برای من به ستارگان راهنما تبدیل شدند و برایم روشن شد که چگونه زندگیام را به گونهای شکل دهم که مرا در این زندگی دنیوی به یکی از خوبان و راضیان تبدیل کند، مسیری که رفتار ما در آن، نوع پاداشی را که در زندگی پس از مرگ دریافت خواهیم کرد، تعیین میکند.
فاطمه هیرین در حالی که تلاش میکند بر اساس اسلام زندگی کند و آن را در تمام جنبههای زندگی خود به کار گیرد، میگوید: «من و همسرم توافق کردیم که سبک زندگی اسلامی ما در یک کشور غربی مستلزم آن است که امتیازات زیادی بدهیم. اسلام فقط یک دین به معنای عام نیست، بلکه یک روش کامل زندگی است که فقط میتواند در خالصترین شکل خود در یک جامعه مسلمان به کار گرفته شود. از آنجایی که هر یک از ما این دین را با اراده کاملاً آزاد انتخاب کردیم، اسلامی ضعیف و بیروح نمیخواستیم.»
بنابراین، پس از انتظاری طولانی، در سال ۱۹۶۲ به ما فرصت داده شد تا پس از پسانداز کافی برای تأمین هزینههای سفر، به پاکستان مهاجرت کنیم.
فاطمه هیرین و دفاع از اسلام
فاطمه از اسلام دفاع کرد و عظمت و پاکی شریعت اسلام را نشان داد، در عین حال باطل بودن و گمراهی سایر عقاید را آشکار کرد. او گفت: «اگر کسانی که با اسلام دشمنی میکنند میگویند که داشتن چند همسر برای مرد وحشیانه است، آیا میتوانند خوبی عمل آنها را وقتی شوهر علاوه بر همسرش، زنان صیغهای میگیرد، برای من توضیح دهند؟ این یک رسم رایج در غرب است و از چندهمسری در کشورهای مسلمان شایعتر است.»
اگر ادعا میکنند که مصرف الکل ضرری ندارد، آیا میتوانند بدبختیای را که این عادت در غرب ایجاد میکند، توضیح دهند؟!
اگر میگویند روزهداری نیروی کار و سلامت ملت را تضعیف میکند، به دستاوردهای بزرگ مؤمنان در ماه مبارک رمضان نگاهی بیندازند و گزارشهای مهمی را که اخیراً توسط پزشکان مسلمان در مورد تجربیات طبیعی آنها با بیماران روزهدار ثبت شده است، بخوانند.
اگر میگویند جدایی زن و مرد عقبماندگی است، بگذارید جوانان هر کشور مسلمان را با جوانان هر ملت غربی مقایسه کنند. مثلاً جرم اخلاقی بین پسر و دختر در بین مسلمانان یک استثنا محسوب میشود، در حالی که در بین غربیها بسیار نادر است که حتی یک ازدواج بین یک پسر و دختر پاکدامن پیدا شود.
اگر کسانی که با اسلام خصومت دارند ادعا میکنند که انجام پنج نماز روزانه - به زبانی که برای بسیاری از مؤمنان ناشناخته است - اتلاف وقت و تلاش است، بگذارید یک سیستم واحد در غرب را نشان دهند که مردم را به شیوهای قدرتمندتر و از نظر معنوی سالمتر از عبادت آیینی مسلمانان متحد میکند. بگذارید ثابت کنند که غربیها در اوقات فراغت خود کارهای مفیدتری نسبت به مسلمانی که هر روز یک ساعت را به نماز اختصاص میدهد، انجام میدهند.
اسلام چهارده قرن یا بیشتر است که اصلاح شده است، و در زمان ما نیز همچنان اصلاح شده است، مشروط بر اینکه آن را بدون اغماض تحریف شده حمل کنیم.
زیرا دین در نزد خداوند اسلام است و اسلام برتر است و هیچ چیز برتر از آن نیست. بسیاری از مردم در زمان ما به این حقیقت ایمان آوردهاند و به خواست خدا برای توضیح آن به دنیای بیمار، رنجدیده و بدبختی که به آنها نگاه میکند، همکاری خواهند کرد.
اینگونه بود که زندگی فاطمه حرین پس از گرویدن به اسلام تغییر کرد. او به این باور رسید که اسلام فقط مناسک و اعمال عبادی نیست، بلکه یک روش کامل زندگی و مسیری است که مسلمانان را به سعادت در این دنیا و بهشت در آخرت میرساند.
مشارکتهای فاطمه هیرین
او چندین کتاب در مورد اسلام دارد، از جمله: (روزه - داس فستن) 1982، (زکات - زکات) 1978، و (محمد - محمد) 1983.
منبع: کتاب (بزرگانی که به اسلام گرویدند) نوشته دکتر راغب السرجانی.