تامر بدر

تامر بدر

پیام‌های مورد انتظار

در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۹، تامر بدر هشتمین کتاب خود (پیام‌های مورد انتظار) را منتشر کرد که به نشانه‌های بزرگ قیامت می‌پردازد. او اظهار داشت که سرور ما محمد فقط خاتم پیامبران است، همانطور که در قرآن و سنت ذکر شده است، و نه خاتم رسولان، همانطور که معمولاً در بین مسلمانان باور دارند. او همچنین اظهار داشت که ما منتظر رسولان دیگری هستیم تا اسلام را بر همه ادیان غالب کنند، آیات مبهم قرآن را تفسیر کنند و مردم را از عذاب دود بترسانند. او تأکید کرد که این رسولان شریعت اسلام را با شریعت دیگری جایگزین نخواهند کرد، بلکه طبق قرآن و سنت مسلمان خواهند بود. با این حال، به دلیل این کتاب، تامر بدر در معرض اتهامات بیشتری قرار گرفت، از جمله: (من آتش اختلاف را در میان مسلمانان افروختم، دجال یا یکی از پیروان او، دیوانه، گمراه، کافر، مرتد که باید مجازات شود، روحی در من زمزمه می‌کند که برای مردم بنویسم، تو کیستی که بر خلاف آنچه علمای مسلمان بر آن اجماع کرده‌اند، عمل می‌کنی، چگونه ایمان خود را از یک افسر ارتش مصر می‌گیریم و غیره.)

کتاب «نامه‌های مورد انتظار» تنها چند روز پس از فروش تمام نسخه‌های چاپ اول و انتشار نسخه دوم، از چاپ منع شد. همچنین انتشار آن تقریباً سه ماه پس از انتشار اولیه کتاب در اواسط دسامبر ۲۰۱۹ ممنوع بود. این کتاب در اواخر مارس ۲۰۲۰ توسط دانشگاه الازهر ممنوع شد. تامر بدر قبل از اینکه حتی به نوشتن و انتشار کتاب فکر کند، این موضوع را پیش‌بینی کرده بود.

در این صفحه به بررسی برخی از آنچه در کتاب (پیام‌های انتظار) نوشته تامر بدر گنجانده شده است، خواهیم پرداخت.

از کتاب «نامه‌های انتظار» نوشته‌ی تامر بدر

 

در ابتدا باید توجه داشت که در کتابم (رسالات منتظر) به هیچ شخصی که در گذشته یا حال ظهور کرده است، به عنوان فرستاده‌ای از جانب خداوند متعال اشاره نکرده‌ام و راه را برای او هموار نکرده‌ام. دلایل، قرائن و معجزاتی که در این کتاب ذکر کرده‌ام و خداوند متعال با آنها پیامبر آینده را تأیید خواهد کرد، در هیچ شخصی که ادعای مهدی بودن یا پیامبری داشته است، چه در گذشته و چه در حال، ظاهر نشده است. همچنین در این کتاب به خودم یا هیچ شخصی که از نزدیک یا دور می‌شناسم، اشاره نکرده‌ام. من دلایلی که همراه پیامبران آمده است را ندارم و حافظ قرآن کریم هم نیستم. خداوند متعال تفسیر آیات متشابه یا حروف مقطعه در قرآن کریم را به من نداده است. همچنین این را در هیچ شخصی که ادعای مهدی منتظر بودن داشته باشد، چه در حال حاضر و چه در میان کسانی که در گذشته ادعای مهدی بودن داشته‌اند، نیافته‌ام. رسول آینده به عنوان «رسول مبین» توصیف شده است [دخان: ۱۳] به این معنی که برای هر کسی که دانش و بینش داشته باشد، واضح و آشکار خواهد بود و او دلایل ملموسی خواهد داشت که ثابت می‌کند او رسولی از جانب خداوند متعال است و نه فقط رؤیا، خواب و خیال، و دلایلی که او دارد برای همه جهانیان آشکار خواهد بود و مختص گروه خاصی از مردم نیست.

این کتاب پیامی از جانب من به شما و نسل‌های آینده به خاطر خداوند متعال است، تا روزی فرا نرسد که از ظهور فرستاده‌ای از جانب خداوند متعال که شما را از عذابش برحذر می‌دارد، شوکه شوید. او را باور نکنید، او را تکذیب نکنید و او را نفرین نکنید، مبادا از آنچه انجام داده‌اید پشیمان شوید. همچنین تأیید می‌کنم که من یک مسلمان اهل سنت هستم. ایمان من تغییر نکرده است و به بهائیت، قادیانیسم، شیعه، صوفی‌گری یا هیچ دین دیگری گرویده‌ام. من به رجعت یا اینکه مهدی زنده است و صدها سال در سرداب پنهان شده است، یا اینکه مهدی یا سرور ما عیسی علیه السلام قبلاً ظاهر شده و مرده است، یا هیچ اعتقادی از این قبیل، اعتقاد ندارم.

تنها چیزی که اهمیت دارد این است که من باوری را که قرن‌ها به ارث برده بودم، تغییر داده‌ام، باوری که می‌گوید سرور ما محمد، صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم پیامبران است. اکنون، همانطور که در قرآن کریم و سنت پاک آمده است، باور من این است که سرور ما محمد، صلی الله علیه و آله و سلم، تنها خاتم پیامبران است. بر اساس این باور جدید، دیدگاه من در مورد بسیاری از آیات قرآن کریم تغییر کرده است و نشان می‌دهد که خداوند متعال در آینده پیامبر دیگری را خواهد فرستاد که شریعت پیامبر ما را پیروی و اجرا خواهد کرد.

اعتقاد من به اینکه خداوند متعال قبل از ظهور نشانه‌های عذاب، پیامبر جدیدی را خواهد فرستاد، اعتقادی از گذشته‌های دور نبود، بلکه قبل از نماز صبح در ۲۷ شعبان ۱۴۴۰ هجری قمری، مطابق با ۲ مه ۲۰۱۹ میلادی، در مسجد ابراهیم الخلیل نزدیک خانه‌ام در محله ششم اکتبر در قاهره بزرگ بود، جایی که طبق معمول قبل از نماز صبح مشغول خواندن قرآن بودم و به آیاتی از سوره دخان که در مورد آیه عذاب دود صحبت می‌کند، رسیدم. خداوند متعال فرمود: «بلکه آنها در شک و تردیدند و بازی می‌کنند (۹) پس منتظر روزی باش که آسمان دودی آشکار بیاورد (۱۰) که مردم را بپوشاند. این عذابی دردناک است (۱۱) پروردگارا، عذاب را از ما دور کن. ما [اکنون] وحشت‌زده‌ایم.» مؤمنان (۱۲) چگونه می‌توانند تذکر را بپذیرند در حالی که پیامبری آشکار برایشان آمده است؟ (۱۳) سپس از او روی گرداندند و گفتند: «معلمی دیوانه». (14) «ما عذاب را برای مدت کوتاهی برطرف خواهیم کرد. شما قطعاً باز خواهید گشت.» (15) «روزی که با بزرگترین ضربه خواهیم زد. ما انتقام خواهیم گرفت.» (16) [سوره دخان] بنابراین ناگهان خواندن را متوقف کردم، گویی برای اولین بار در زندگی‌ام این آیات را می‌خواندم، زیرا در میان آیاتی که درباره وقایع دخان صحبت می‌کنند و در آینده اتفاق خواهند افتاد، از رسولی که به عنوان «رسول آشکار» توصیف شده است، نام برده شده بود. بنابراین من در طول امروز بارها این آیات را خواندم تا آن را خوب بفهمم، شروع به خواندن همه تفاسیر این آیات کردم و متوجه شدم که در تفسیر این آیات و همچنین در ارتباط زمانی تفسیر این آیات اختلاف وجود دارد. آیه‌ای به گونه‌ای تفسیر شده است که گویی آیه دود در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ظاهر و پایان یافته است، سپس آیه‌ای پس از آن آمده است که به گونه‌ای تفسیر شده است که گویی آیه دود در آینده رخ خواهد داد، سپس تفسیر آیه‌ای که پس از آن آمده است به این برمی‌گردد که در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. از آن روز، سفری را در جستجوی وجود پیامبری که خداوند متعال او را پیش از آیه دخان خواهد فرستاد، آغاز کردم و این گفته خداوند متعال را تأیید کردم: «و ما هرگز عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه رسولی بفرستیم (15)» [الإسراء: 15]، تا اینکه کاملاً متقاعد شدم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فقط خاتم پیامبران است و نه خاتم المرسلین، همانطور که خداوند متعال در سوره احزاب فرموده است: «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه او رسول خدا و خاتم پیامبران است. و خداوند به همه چیز داناست.» (40) [الأحزاب]. بنابراین خداوند متعال که به همه چیز داناست، در این آیه نفرموده است: «و خاتم المرسلین». این آیه همچنین دلالت بر این ندارد که هر رسولی پیامبر است، بنابراین هیچ ارتباط ضروری بین آنها وجود ندارد.

قاعده معروف (هر رسولی نبی است، اما هر نبی‌ای رسول نیست) قول اکثر علما است. این قاعده نه از آیات قرآن کریم است و نه از سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تا آنجا که ما می‌دانیم از هیچ یک از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا هیچ یک از پیروان صالح آنها نقل نشده است. این قاعده همچنین مستلزم مهر و موم کردن انواع پیام‌هایی است که خداوند متعال به خلق می‌فرستد، چه از فرشتگان، بادها، ابرها و غیره. سرور ما میکائیل، رسولی است که برای هدایت باران مأمور شده است و فرشته مرگ، رسولی است که برای گرفتن ارواح مردم مأمور شده است. رسولانی از فرشتگان به نام کاتبان شریف وجود دارند که وظیفه آنها حفظ و ضبط اعمال بندگان است، چه خوب و چه بد. فرشتگان رسول دیگری مانند منکر و نکیر نیز وجود دارند که برای آزمایش قبر مأمور شده‌اند. اگر فرض کنیم که سرور ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) همزمان خاتم انبیا و رسولان است، پس هیچ فرستاده‌ای از جانب خداوند متعال برای قبض روح مردم وجود ندارد، مثلاً از جانب فرستادگان خداوند متعال.

شریعت اسلام، با آنچه در بر دارد از نماز، روزه، حج، زکات، ارث و تمام احکام و قوانینی که قرآن کریم آورده است، قوانینی هستند که تا روز قیامت باقی خواهند ماند، طبق فرموده خداوند متعال: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِیناً» [مائده: 3]. با این حال، پیامبرانی که در آینده خواهند آمد، از جمله سرور ما عیسی علیه السلام، چیزی را در این دین تغییر نخواهند داد. بلکه آنها مانند ما مسلمان خواهند بود، نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند و زکات می‌دهند و بین مردم طبق شریعت اسلام داوری خواهند کرد. آنها قرآن و سنت را به مسلمانان خواهند آموخت و برای گسترش این دین تلاش خواهند کرد، زیرا آنها از دین اسلام هستند و دین جدیدی نمی‌آورند.

نشانه‌های عذاب بزرگی وجود دارد که انتظار می‌رود و از قرآن و سنت ثابت شده است که هنوز نیامده‌اند، از جمله (دود، طلوع خورشید از مغرب، یأجوج و مأجوج، و سه رانش زمین: یکی در شرق، یکی در غرب، و یکی در شبه جزیره عربستان، و آخرین آنها آتشی است که از یمن بیرون می‌آید و مردم را به محل اجتماعشان می‌راند). اینها نشانه‌های عذاب بسیار بزرگی هستند که میلیون‌ها نفر را تحت تأثیر قرار می‌دهند، و نشانه‌های عذابی نیستند که شامل یک روستا، قبیله یا قوم مانند آنچه برای قوم صالح یا عاد اتفاق افتاد، باشند. بهتر است خداوند متعال قبل از آشکار شدن نشانه‌های عذاب بسیار بزرگ، پیامبرانی را برای هشدار دادن به میلیون‌ها نفر بفرستد، در تأیید فرموده‌ی خداوند متعال: {و ما هرگز عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه پیامبری بفرستیم} [اسراء: ۱۵]. اگر پیامبران با سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم مهر شده باشند، آن میلیون‌ها نفر عذاب نخواهند شد و سقوط نخواهند کرد. آیات عذاب که در قرآن و سنت آمده است، علیه آنهاست، زیرا این واقعیت که خداوند متعال برای ستمگران هشداردهنده نفرستاده است، به آنها علیه خداوند متعال استدلال می‌کند که از عذاب او خبر نداشتند...! همانطور که خداوند متعال می‌فرماید: «و ما هیچ شهری را هلاک نکردیم مگر اینکه هشداردهندگانی (208) برای یادآوری داشتند و ما ستمکار نبودیم (209)» [شعراء]. جایز نیست که بگوییم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چهارده قرن پیش بشریت را از نشانه‌های قیامت آگاه کرده است، زیرا در حال حاضر میلیون‌ها نفر وجود دارند که چیزی از اسلام یا پیام پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم نمی‌فهمند. از سنت تغییرناپذیر خداوند متعال این است که پیامبران قبل از وقوع نشانه‌های عذاب بر مردم فرستاده می‌شوند و این پیامبران در طول وقوع این نشانه‌ها زندگی می‌کنند، که تأییدی بر فرموده‌ی خداوند متعال است: «إِنَّا لَنَصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الشَّهَادُ (51)» [غافر]. این سنت تغییرناپذیر خداوند متعال است، همانطور که خداوند متعال فرموده است: «سَبِیلَةُ الَّذِینَ ...» ما پیش از تو پیامبران خود را فرستادیم و در سنت ما هیچ تغییری نخواهی یافت. (77) [اسراء].

پس از رسیدن به چهل و پنج سالگی، باوری که در ذهنم ریشه دوانده بود مبنی بر اینکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم انبیاء و رسولان است، به این باور تغییر یافت که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فقط خاتم انبیاء است و نه خاتم رسولان. به دلیل این تغییر، توانستم نمادهای بسیاری از آیات قرآن کریم را که از آمدن پیامبر سخن می‌گویند، رمزگشایی کنم و نمادهای آیاتی را که از نشانه‌های قیامت سخن می‌گویند، رمزگشایی کنم. از این طریق، توانستم نشانه‌های قیامت را با آنچه در قرآن کریم و سنت پاک آمده است، مرتبط و مرتب کنم، که اگر باورم تغییر نمی‌کرد، نمی‌توانستم آنها را مرتبط، مرتب و بفهمم.

تغییر این باور برای من آسان نبود. من مراحل دشوار زیادی را بین شک و یقین پشت سر گذاشتم. یک روز در مرحله شک بودم و به خودم می‌گفتم که هیچ پیامبری نخواهد آمد، و روز دیگر با روشن کردن رادیو در ماشین و شنیدن یک آیه قرآن از رادیو قرآن کریم به مرحله یقین می‌رسیدم، یا آیات جدیدی از قرآن را می‌خواندم که به من ثابت می‌کرد پیامبری در راه است.

اکنون شواهد زیادی از قرآن و سنت دارم که مرا مطمئن می‌کند پیامبری در راه است. دو راه داشتم: یا این شواهد را برای خودم نگه دارم یا آن را اعلام کنم. با یکی از شیخ‌های الازهر ملاقات کردم و در مورد اعتقادم با او صحبت کردم. آیات دخان را برایش خواندم و به او گفتم: پیامبر آشکاری که در این آیات از آن یاد شده، یک پیامبر موعود است و نه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم. او کاری نکرد جز اینکه غیرمستقیم مرا به کفر متهم کرد و گفت: «با این اعتقاد، وارد مرحله‌ای از کفر در دین اسلام شده‌ای...!» به او گفتم که من نماز می‌خوانم و روزه می‌گیرم و شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست و محمد رسول خداست و سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم، همانطور که در قرآن آمده، خاتم پیامبران است و اعتقاد من به اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خاتم پیامبران نیست، مرا کافر نمی‌کند. من شواهد دیگری را که دیدگاه من را تأیید می‌کرد، برای او ذکر کردم، اما او قانع نشد و مرا ترک کرد و ندای درونی‌اش با خودش می‌گفت که وارد مرحله کفر شده‌ام. شخص دیگری که بخشی از کتاب من را خوانده بود به من گفت که من آتش اختلاف را شعله‌ور خواهم کرد. سپس رؤیای ازدواج با حضرت مریم سلام الله علیها را که در ۲۲ ذی‌القعده ۱۴۴۰ هجری قمری، مصادف با ۲۵ ژوئیه ۲۰۱۹ میلادی بود، به یاد آوردم. دیدم که با حضرت مریم سلام الله علیها ازدواج کرده‌ام و با او در جاده قدم می‌زدم و او در سمت راست من بود. به او گفتم: «امیدوارم خداوند متعال از تو فرزندی به من عطا کند.» او به من گفت: «نه قبل از اینکه کاری را که باید انجام دهی، تمام کنی.» پس او مرا ترک کرد و به راه خود ادامه داد و من به سمت راست رفتم. من ایستادم و در مورد پاسخ او فکر کردم و گفتم که او در آنچه گفته است، درست می‌گوید و رؤیا پایان یافت.

بعد از اینکه این رؤیا را منتشر کردم، یکی از دوستانم آن را اینگونه تعبیر کرد: «این تعبیر مربوط به یک اصلاح اساسی در آموزه‌های دینی است که شاید مختص شما یا یکی از نوادگانتان باشد. اگرچه این اصلاح حقیقت است، اما با مخالفت شدید و غیرقابل تحملی روبرو خواهد شد.» در آن زمان، من تعبیر آن رؤیا را نمی‌فهمیدم.

تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم و هر وقت بخشی از آن را تمام می‌کردم، در تکمیل کتاب تردید می‌کردم و آنچه را که نوشته بودم به سطل زباله می‌انداختم. این کتاب درباره یک باور خطرناک بحث می‌کند و به تفسیر بسیاری از آیات قرآن کریم می‌پردازد که با تفاسیر چهارده قرن گذشته در تضاد است. ندای درونی‌ام می‌گوید: «کاش چیزی نمی‌فهمیدم تا در آن وسوسه و سردرگمی گرفتار نمی‌آمدم.» من وسوسه شده‌ام و همانطور که قبلاً اشاره کردم، دو گزینه پیش روی خود داشتم و هر دو گزینه دلایلی دارند که مرا به شدت گیج می‌کند.

گزینه اول: من شواهد ارسال پیامبری از جانب خداوند متعال در آینده را برای خودم نگه می‌دارم، به دلایل زیر:

۱- اعلام این عقیده، دریچه‌ی بسیار بزرگی را برای بحث، مناظره و حملاتی که تا زمان مرگم پایان نخواهند یافت، به روی من خواهد گشود. من به کفر، تصوف، بهائیت، قادیانی‌گری، شیعه‌گری و سایر اتهاماتی که می‌توانستم از آنها اجتناب کنم، متهم خواهم شد. من اساساً طبق عقیده‌ی اهل سنت و جماعت هنوز مسلمان هستم، اما تنها اختلاف اساسی اکنون اعتقاد به ظهور پیامبری موعود قبل از نشانه‌های عذاب است، مطابق با فرموده‌ی خداوند متعال: «و ما هرگز عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه پیامبری بفرستیم (۱۵)» [الإسراء: ۱۵].

۲- این نبرد من نیست، بلکه نبرد پیامبری است که خواهد آمد و با دلایل، شواهد، قرائن و معجزاتی که حجتش را تأیید می‌کنند، خواهد آمد، در حالی که من فقط آنچه را که در این کتاب نوشته‌ام دارم و این برای متقاعد کردن مردم کافی نخواهد بود، و پیامبری که خواهد آمد، اگرچه با دلایل و معجزاتی که رسالتش را اثبات می‌کند، خواهد آمد، اما با انکار و تحریف روبرو خواهد شد، پس من در مورد آنچه که برای من در مقایسه با پیامبری که خواهد آمد و دلایلی که دارد، اتفاق خواهد افتاد، چه فکر می‌کنم؟!

۳- اعتقاد به خاتم‌الرسول بودن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به عقیده‌ای مانند رکن ششم اسلام تبدیل شده است که هیچ‌کس اجازه بحث در مورد آن را ندارد. تغییر این عقیده (که چهارده قرن در اعماق روح مسلمانان ریشه دوانده است) در مدت کوتاهی یا از طریق یک کتاب، کار آسانی نیست. بلکه به زمان بسیار طولانی متناسب با طول مدت این عقیده نیاز دارد، یا مستلزم ظهور رسول منتظر با دلایل و معجزاتی است که از طریق آنها می‌توان این عقیده را در مدت کوتاهی تغییر داد.

گزینه دوم: من تمام شواهدی را که پیدا کرده‌ام در کتابی که این باور را مورد بحث قرار می‌دهد، به دلایل زیر منتشر خواهم کرد:

۱- می‌ترسم که اگر این دلایل را برای خودم نگه دارم، از کسانی باشم که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره آنها فرمود: «هر که دانشی را پنهان کند، خداوند در روز قیامت او را با لگامی از آتش مهار خواهد کرد.» [روایت از عبدالله بن عمرو] دانشی که در این کتاب به دست آورده‌ام، امانتی است که باید به مردم برسانم، حتی اگر برای من دردسر زیادی داشته باشد. هدف من خشنودی خداوند متعال است، نه خشنودی بندگان خداوند متعال، و من از آن دسته نیستم که با کاروان در حق و باطل همراه شوم.

۲- من از این می‌ترسم که بمیرم و سپس فرستاده‌ای از جانب خداوند متعال بیاید و مردم را به بازگشت به اطاعت خداوند متعال دعوت کند، در غیر این صورت عذاب بر آنها نازل می‌شود و مسلمانان او را تکذیب می‌کنند و به کفر متهم می‌کنند و او را نفرین می‌کنند و تمام اعمال آنها در روز قیامت در میزان گناهان من خواهد بود، زیرا من چیزی از علمی را که خداوند متعال به من داده بود به آنها نگفته‌ام و آنها در روز قیامت در مقابل من بایستند و مرا به خاطر نگفتن آنچه به آنها رسیده‌ام و می‌دانم، سرزنش کنند.

در این مدت از فکر کردن زیاد احساس گیجی و خستگی می‌کردم و از شدت فکر نمی‌توانستم به راحتی بخوابم. بنابراین، از خداوند متعال دعا کردم که به من بینشی عطا کند که به این سوالم پاسخ دهد: آیا باید به نوشتن و انتشار کتاب ادامه دهم یا نوشتن آن را متوقف کنم؟ در ۱۸ محرم ۱۴۴۱، مطابق با ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۹، این بینش را داشتم.

(دیدم که نوشتن کتاب جدیدم درباره نشانه‌های قیامت را تمام کرده‌ام و چاپ شده و تعدادی از نسخه‌ها به انتشارات تحویل داده شده است و بقیه نسخه‌های کتاب جدیدم در ماشینم مانده تا بین بقیه انتشاراتی‌ها توزیع شود. یکی از نسخه‌های کتاب را برداشتم تا ببینم چقدر خوب چاپ شده است و دیدم که جلد آن عالی است، اما بعد از اینکه کتاب را باز کردم، با کمال تعجب دیدم که ابعاد آن از آنچه طراحی کرده بودم کوچکتر است. نتیجه این شد که اندازه نوشته‌ها کوچک شده بود و خواننده برای خواندن کتاب من باید چشمانش را به صفحات نزدیک می‌کرد یا از عینک استفاده می‌کرد. با این حال، تعداد کمی صفحه در یک سوم اول کتاب من با ابعاد معمولی هر کتابی وجود داشت و نوشته‌های آن معمولی بود و همه می‌توانستند آن را بخوانند، اما در کتاب به خوبی ثابت نشده بود. پس از آن، صاحب چاپخانه‌ای که کتاب قبلی من را چاپ کرده بود، یعنی کتاب (خصائص شبان و گله)، به من ظاهر شد و کتابی را که برای نویسنده دیگری چاپ کرده بود، با او آوردم و این کتاب را هم با او آوردم. به دود می‌پردازد که یکی از نشانه‌های اصلی قیامت است. به او گفتم که این کتاب من شامل تمام نشانه‌های قیامت است. ساعت و دود. صاحب این چاپخانه کتاب خود را که چاپ کرده بود بررسی کرد و آن را در وضعیت عالی یافت، جز اینکه در شماره‌گذاری صفحات اشتباهی وجود داشت. صفحه اول و صفحه آخر پشت جلد به ترتیب شماره‌گذاری کتاب نبودند. با این حال، در صفحه آخر کتاب او، آیه آخر سوره دخان را دیدم که می‌گوید: «پس منتظر باشید، زیرا آنها منتظرند.»

تعبیر این رؤیا، همانطور که یکی از دوستانم به من گفت، این بود: (اما ثلث اول، که برخی از صفحات آن واضح است اما به خوبی ثابت نشده است، مربوط به مسائلی است که در طول زندگی شما اتفاق می‌افتد و هنوز اتفاق نیفتاده است تا اثبات شود. اما کتاب دیگر که به شیوه‌ای عالی و واضح چاپ شده است و مربوط به آیه دود است، نشانگری است - و خدا بهتر می‌داند - از وقوع قریب‌الوقوع این آیه. این زمان آن است و خدا بهتر می‌داند. برای اینکه این آیه اتفاق بیفتد، آغازی متفاوت از آنچه ما انتظار داریم و پایانی که ما تصور نمی‌کردیم، خواهد داشت.) دوست دیگری این رؤیا را تفسیر کرد و گفت: (منظور از رؤیای شما ظهور قریب‌الوقوع شخصی است که مردم دور او جمع می‌شوند و چوپان چوپان خواهد بود. اولین نشانه، ظهور دود در آسمان است. اما کتاب شما، فقط کسانی که از جانب خداوند متعال بصیرت زیادی دارند، می‌توانند آن را درک کنند تا آنچه را که خواهید نوشت، بفهمند. من معتقدم که صفحات فرسوده‌ای که در شرف پاره شدن هستند، تفسیر آیات و احادیثی هستند که در بین علمای ... ثابت شده‌اند.) و تفسیرهای جدید، تفسیرهای قدیمی را قطع خواهند کرد. و خداوند متعال است.) و من می‌دانم) و دو نفری که آن رؤیا را تفسیر کردند، نمی‌دانستند کتاب من درباره چیست، و بنابراین، تصمیم گرفتم با وجود مشکلات روانی که با آن مواجه شدم، به نوشتن کتاب ادامه دهم، زیرا از آنچه که به دلیل این کتاب با آن مواجه می‌شدم، از نظر استدلال‌ها، محکومیت‌ها و مشکلاتی که عواقب آنها را نمی‌دانستم، می‌ترسم.

از طریق این کتاب، سعی کرده‌ام متن صحیح قرآن و سنت را با حقیقت علمی مبتنی بر آخرین یافته‌های علم مدرن ترکیب کنم. در این کتاب، آیات زیادی را گنجانده‌ام و آنها را مطابق با قرآن و سنت و با نظریه‌های علمی مدرن که با این تفسیر مطابقت دارند، تفسیر کرده‌ام. نشانه‌های قیامت را بر اساس تلاش‌های خودم مرتب کرده‌ام. ممکن است روزی فرا برسد که این ترتیب اعمال شود یا ترتیب برخی از آنها متفاوت باشد. ممکن است در نسبت دادن برخی از آیاتی که نشان‌دهنده پیامبری در راه است به پیامبر دیگری غیر از مهدی منتظر یا سرورمان عیسی علیه السلام اشتباه کنم. با این حال، تا حد امکان سعی کرده‌ام تمام رشته‌ها و پیش‌بینی‌ها را از واقعیت قرآن و سنت و شواهد علمی به هم مرتبط کنم تا این وقایع را مرتب کنم. با این حال، در نهایت، این تلاش خودم است. ممکن است در بعضی جاها درست بگویم و در بعضی جاها اشتباه کنم. من پیامبر یا رسولی نیستم که معصوم باشد. با این حال، تنها چیزی که بر اساس آنچه در قرآن و سنت آمده است، به آن اطمینان دارم این است که پیامبری خواهد آمد که مردم را از عذاب دود هشدار خواهد داد و بیشتر مردم به این پیامبر ایمان نخواهند آورد، بنابراین عذاب دود آنها را فرا خواهد گرفت. سپس نشانه‌ها به دنبال آن خواهند آمد. پس از آن، قیامت بزرگ فرا خواهد رسید و خدا بهتر می‌داند.

اگرچه من به این کتاب ایمان دارم که پیامبری در راه است، اما مسئولیتی در قبال کسی که از پیامبری دروغگو و فریبکار پیروی می‌کند، نخواهم داشت، زیرا در این کتاب شرایط و دلایلی را بیان کرده‌ام که خداوند متعال با آنها از پیامبر آینده حمایت خواهد کرد تا هر کسی که این کتاب مرا می‌خواند، فریب او را نخورد. با این حال، تعداد کمی از پیامبر آینده پیروی خواهند کرد و این کتاب من، حتی اگر گسترش یابد، به این تعداد کم یا زیاد نخواهد شد، مگر اینکه خداوند متعال چیز دیگری بخواهد. اما بار کسانی که دروغ می‌گویند، بحث می‌کنند و پیامبر آینده را نفرین می‌کنند، بر دوش علمایی خواهد بود که شواهد و مدارک ذکر شده در قرآن و سنت را که آمدن پیامبر آینده را اثبات می‌کند، خوانده و در آنها تأمل کرده‌اند، اما با این حال اصرار و فتوا داده‌اند که سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم پیامبران است و نه فقط خاتم پیامبران، آنطور که در قرآن و سنت ذکر شده است. به دلیل فتوای آنها، بسیاری از مسلمانان گمراه می‌شوند و در مورد پیامبر آینده دروغ می‌گویند و بار فتوای خود و بار کسانی را که آنها را گمراه کرده‌اند، به دوش خواهند کشید. در آن زمان، گفتن اینکه "این چیزی است که پدران و علمای پیشین خود را بر آن یافتیم" برایشان سودی نخواهد داشت، زیرا دلایل و شواهد برای آنها آمد و در مورد آنها بحث کردند و آنها را رد کردند. بنابراین امیدواریم که در مورد سرنوشت فرزندان و نوه‌های خود فکر کنید، هنگامی که پیامبر آینده آنها را از عذاب دود هشدار می‌دهد. همه پیامبران توسط اکثر مردم تکذیب شدند و این همان چیزی است که در آینده با پیامبر آینده اتفاق خواهد افتاد - و خدا بهتر می‌داند. پیامبران یکی پس از دیگری، با جانشینی ملت‌ها، پیوسته آمده‌اند و یکی پس از دیگری خواهند آمد. زمان گذشته است و در هر عصری توسط اکثر مردم تکذیب شده است، همانطور که خداوند متعال فرموده است: "هر زمان که پیامبری برای قومی آمد، او را تکذیب کردند. پس برخی از آنها را به دنبال برخی دیگر فرستادیم و آنها را [وحی] کردیم، پس قومی که ایمان نمی‌آورند، دور باد." (المؤمنون: 44)

کسی که به سوی خدا روی می‌آورد، ایمان خود را بر اساس نظر دیگران بنا نمی‌کند، بلکه با عقل خود می‌اندیشد، با چشم خود می‌بیند و با گوش خود می‌شنود، نه با گوش دیگران، و اجازه نمی‌دهد که سنت‌ها مانعی در راه او به سوی خداوند متعال باشند. چه بسیار سنت‌ها و آداب و رسوم کهن که ما رها کرده‌ایم و چه بسیار نظریه‌های کهنه که جای خود را به نظریه‌های جدید داده‌اند؟ اگر کسی در جستجوی حقیقت تلاش نکند، در تاریکی سنت‌ها باقی خواهد ماند و گفته پیشینیان را تکرار خواهد کرد: «ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و ما به راستی به راه آنها هدایت می‌شویم» (زخرف، 22).

این کتاب را با آنچه در کلام خداوند متعال در سوره کهف آمده است، به پایان می‌برم: «و ما در این قرآن از هر [نوعی] مَثَلی برای مردم آورده‌ایم، اما انسان بیشتر از هر چیزی ستیزه‌جو بوده است.» (54) و هیچ چیز مانع مردم نشد که وقتی هدایت برایشان آمد، ایمان بیاورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، جز اینکه مَثَل اقوام پیشین برایشان بیاید یا عذاب رو در رو به سراغشان بیاید. (55) و ما پیامبران را جز بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده نمی‌فرستیم، و کافران با یکدیگر به جدال می‌پردازند. کسانی که به باطل کفر می‌ورزند تا حق را با آن تکذیب کنند و آیات من و آنچه را که به آنها هشدار داده شده است به مسخره می‌گیرند. (56) و کیست ستمکارتر از آن که به آیات پروردگارش پند داده شود، اما از آنها روی برگرداند و آنچه را که با دستان خود پیش فرستاده فراموش کند؟ ما بر دل‌هایشان پوشش‌هایی قرار داده‌ایم تا آن را نفهمند و در گوش‌هایشان سنگینی قرار داده‌ایم. و اگر آنها را به سوی هدایت بخوانی، هرگز هدایت نخواهند شد. (57) و پروردگار تو آمرزنده و مهربان است. اگر آنها را به خاطر آنچه مرتکب شده‌اند مجازات می‌کرد، عذابشان را تسریع می‌کرد. بلکه برای آنها موعدی است که هرگز از آن فرار نمی‌کنند. (58) و آن شهرها را هنگامی که ستم کردند هلاک کردیم و برای هلاکتشان موعدی مقرر کردیم. (59) [کهف]، و من شما را به تفکر در این آیات به همان روشی که در تفسیر آیات ذکر شده در این کتابم دنبال کردم، واگذار می‌کنم. من معتقدم - و خدا بهتر می‌داند - که این آیات هنگامی که رسول آینده که با هدایت می‌آید، ظاهر می‌شود، تکرار خواهد شد، اما با استدلال و انکار روبرو خواهد شد. این سنت تغییرناپذیر خداوند متعال است، همانطور که خداوند متعال فرمود: «این است راه کسانی که پیش از تو از پیامبران خود فرستادیم. و در راه ما هیچ تغییری نخواهی یافت.» (77) [الإسراء].

 

تامر بدر

خلاصه و تحلیل دقیق کتاب «پیام‌های در انتظار هوش مصنوعی GPT» پس از مطالعه کتاب

خلاصه و تحلیلی جامع از کتاب «نامه‌های انتظار» نوشته تامر بدر

مقدمه‌ای بر کتاب:

  • نویسنده به تفاوت بین نبی و رسول می‌پردازد و ادعا می‌کند که حضرت محمد (ص) همانطور که در قرآن ذکر شده، خاتم پیامبران است، اما استدلال می‌کند که هیچ مدرک قطعی مبنی بر خاتم پیامبران بودن ایشان وجود ندارد.

  • هدف این کتاب ارائه تفسیری جدید از متون قرآنی و سنتی مربوط به نشانه‌های قیامت است و بر تداوم رسالت پیامبران مطابق با شریعت خداوند تأکید می‌کند.

 

فصل‌های اصلی:

فصل اول و دوم: تفاوت نبی و رسول

• پیشنهاد:

نویسنده تفاوت بین نبی و رسول را اینگونه توضیح می‌دهد:

پیامبر کسی است که وحی دریافت می‌کند و وظیفه دارد شریعت موجود را به گروهی از مؤمنان ابلاغ کند.

رسول کسی است که وحی دریافت می‌کند و با پیامی جدید به سوی مردمی کافر یا نادان فرستاده می‌شود.

• شواهد:

«مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ» (احزاب: ۴۰): آیه فقط نبوت را بدون اشاره به خاتمیت رسالت، مُهر می‌کند.

• تحلیل:

نویسنده بر این ایده تأکید می‌کند که این آیه بین نبوت و رسالت تمایز قائل می‌شود و دریچه‌ای به سوی درک جدیدی از رسالت پیامبران می‌گشاید.

فصل سوم و چهارم: ادامه رسالت پیامبران

• پیشنهاد:

نویسنده به متون قرآنی استناد می‌کند که نشان دهنده یک سنت الهی مستمر در ارسال پیامبران است.
واضح است که این قانون الهی با خاتمیت نبوت منافاتی ندارد.

• شواهد:

«و ما هرگز عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه پیامبری بفرستیم.» (اسراء: ۱۵)
«لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل: ۳۶) ما در هر امتی پیامبری برانگیختیم [تا بگوید] که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید.

• تحلیل:

متون، قاعده‌ای مداوم از ارسال پیام‌رسان‌ها را نشان می‌دهند که ایده نویسنده را تأیید می‌کند.

فصل پنجم و ششم: تفسیر قرآن و عصر جاهلیت دوم

• پیشنهاد:

نویسنده آیاتی را که به تفسیر قرآن اشاره دارند، به مأموریت یک پیامبر برای تفسیر آن مرتبط می‌کند.
این آیه به بازگشت جاهلیت دوم به عنوان نشانه‌ای از ظهور قریب‌الوقوع یک پیامبر جدید اشاره می‌کند.

• شواهد:

«آیا جز تأویل آن را انتظار دارند؟ روزی که تأویل آن بیاید.» (اعراف: ۵۳)
«ثُمَّ عَلَیْنَا بَیْنَهُ» (قیامت: ۱۹) سپس بیان آن بر عهده ماست.

• تحلیل:

نویسنده تفسیری اجتهادی ارائه می‌دهد که بحث‌هایی را در مورد امکان وجود یک پیامبر جدید برای تفسیر قرآن مطرح می‌کند.

باب‌های هفتم تا نهم: شاهدی از سوی امت و شق القمر

• پیشنهاد:

نویسنده آیه «وَ يَتَّبِعُهُ شَهِيدًا مِنْهُ» (هود: ۱۷) را به پیامبری در آینده تفسیر می‌کند.
او معتقد است که شق القمر در زمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم رخ نداده، بلکه در آینده رخ خواهد داد.

• شواهد:

بر اساس آیات قرآن با تفسیرهای مختلف از وقایع آینده.

• تحلیل:

این پیشنهاد ذهنی و بحث‌برانگیز است، اما مبتنی بر تفسیر آیات است.

فصل‌های دهم و یازدهم: دود شفاف و مهدی

• پیشنهاد:

عذاب دود با ظهور پیامبری که مردم را انذار می‌دهد، مرتبط است: «و پیامبری آشکار به سوی آنها آمده است» (دخان: ۱۳).
مهدی به عنوان پیامبری برای برقراری عدالت در میان مردم فرستاده شده است.

• شواهد:

احادیثی درباره مهدی، مانند: «مهدی از جانب خدا به عنوان یاری برای مردم فرستاده می‌شود» (روایت از حاکم).

• تحلیل:

متون از ایده رسالت مهدی به عنوان یک پیام‌آور پشتیبانی می‌کنند.

فصل‌های دوازدهم تا چهاردهم: عیسی و وحش

• پیشنهاد:

حضرت عیسی علیه السلام به عنوان یک پیامبر بازمی‌گردد.
این جانور حامل پیامی الهی برای هشدار دادن به انسان‌ها است.

• شواهد:

«در حالی که او چنین بود، خداوند مسیح پسر مریم را فرستاد.» (روایت از مسلم)
«نگویید: پس از محمد پیامبری نیست، بلکه بگویید: خاتم پیامبران است.» (روایت از مسلم)

• تحلیل:

نویسنده به روشنی به نقش تبلیغی عیسی و وحش اشاره می‌کند.

شواهد محدودکننده

شواهد نویسنده برای تداوم پیامبران

اول: شواهد قرآنی

۱. «و ما هرگز عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه پیامبری بفرستیم.» (اسراء: ۱۵)
متن به یک سنت الهی مداوم مبنی بر فرستادن پیامبران قبل از نزول عذاب اشاره دارد.
۲. «و پیامبری آشکار به سویشان آمد» (دخان: ۱۳)
نویسنده معتقد است که این آیه از پیامبری در آینده سخن می‌گوید که برای هشدار دادن در مورد دود خواهد آمد.
۳. «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است.» (احزاب: ۴۰)
نویسنده توضیح می‌دهد که این آیه فقط نبوت را مهر تأیید می‌زند، بدون اینکه از مهر رسالت سخنی به میان آورد.
۴. «آیا جز تأویل آن را انتظار دارند؟ روزی که تأویل آن بیاید.» (اعراف: ۵۳)
شواهدی مبنی بر اینکه پیامبری برای تفسیر معانی قرآن خواهد آمد.
۵. «ثُمَّ عَلَیْنَا بَیْنَهُ» (قیامت: ۱۹) «سپس بیان آن بر عهده ماست.»
این به مأموریتی قریب‌الوقوع برای توضیح قرآن اشاره دارد.
۶. «رسولى از جانب خدا که کتاب‌هایى پاک را تلاوت می‌کند.» (بینه: ۲)
نویسنده از این ایده حمایت می‌کند که در آینده یک پیام‌رسان وجود خواهد داشت که روزنامه‌های جدید را حمل خواهد کرد.
۷. «و گواهی از جانب او از پی او خواهد آمد.» (هود: ۱۷)
نویسنده معتقد است که این آیه به پیامبری اشاره دارد که پس از حضرت محمد خواهد آمد.

دوم: شواهد از سنت

۱. «خداوند از خاندان من مردی را با دندان‌های پیشینِ جدا و پیشانیِ گشاده برمی‌انگیزد که زمین را پر از عدل و داد می‌کند.» (روایت از حاکم)
رسالت مهدی ماهیتی تبلیغی دارد.
۲. «مهدی در امت من ظهور خواهد کرد. خداوند او را به عنوان فرجی برای مردم خواهد فرستاد.» (روایت از ابوسعید خدری)
مهدی برای برپایی عدالت و انصاف مبعوث شده است.
۳. «شما را به مهدی بشارت می‌دهم. او در زمانی که اختلاف بین مردم و زلزله‌ها رخ می‌دهد، در امت من مبعوث خواهد شد.» (روایت از ابوسعید خدری)
حدیثی صریح که به رسالت مهدی اشاره دارد.
۴. «مهدی از جانب خداوند به عنوان فرجی برای مردم فرستاده خواهد شد.» (روایت از حاکم)
از ایده مأموریت تبلیغی حمایت می‌کند.
۵. «خداوند آن را در یک شب اصلاح خواهد کرد.» (روایت از احمد)
به آماده‌سازی پیامی برای مهدی اشاره دارد.
۶. «در حالی که او چنین بود، خداوند مسیح پسر مریم را فرستاد.» (روایت از مسلم)
نزول عیسی به عنوان یک مأموریت جدید درک می‌شود.
۷. «نگویید: پس از محمد پیامبری نیست، بلکه بگویید: خاتم پیامبران است.» (روایت از مسلم)
نزول حضرت عیسی علیه السلام به عنوان پیامبر.
۸. «خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده است مگر اینکه قوم خود را از دجال برحذر داشته است.» (روایت از بخاری)
رسالت پیامبران، هشدار دادن از فتنه‌ها است.

کل شواهد نویسنده:

۱. از قرآن: ۷ دلیل.
۲. از سنت: ۸ دلیل.

شواهد محققان برای مهر و موم پیام:

اول: شواهد قرآنی

• یک آیه: «مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ» (احزاب: ۴۰)، با فهم تفسیری.

دوم: شواهد از سنت

• یک حدیث: «رسالت و نبوت قطع شده است، پس بعد از من رسول و نبی‌ای نیست» (روایت ترمذی). این حدیث به دلیل راوی آن، مختار بن فلافل، ضعیف است.

مجموع شواهد اجماع علما:

۱. از قرآن: ۱ مدرک.
۲. از سنت: ۱ دلیل.

بر اساس فهرست کامل، کتاب را دوباره خلاصه و تحلیل کنید.

خلاصه کتاب:

1. هدف: نویسنده تفسیر جدیدی ارائه می‌دهد که تأیید می‌کند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم انبیاء است، اما خاتم المرسلین نیست.
2. استدلال‌ها: این مبتنی بر متون قرآنی و سنت است که نشان دهنده امکان ادامه رسالت پیامبران پس از پیامبر اکرم (ص) است.
3. پیشنهاد: تفاوت بین نبی و رسول را مورد بحث قرار می‌دهد و تأکید می‌کند که ممکن است در آینده رسولانی ظهور کنند تا قرآن را تفسیر کنند و بشریت را از بلایا برحذر دارند.

ارزیابی نهایی شواهد:

شواهد نویسنده:

• شواهد صریح قرآنی، ایده تداوم رسالت پیامبران را تأیید می‌کند.
• احادیث مربوط به مهدی و عیسی که نشان دهنده نقش نبوی است.

شواهد علما:

• شواهد آنها کم است و به تفسیر آیات و حدیث ضعیف بستگی دارد.

درصد نهایی:

۱. نظر نویسنده: 70%

        شواهد متعدد و صریح‌تر، اما در بعضی جاها نیاز به تفسیر دارد.

۲. نظر محققان: 30%

        شواهد آنها اندک است و متکی بر اجماعی است که توسط متون قوی پشتیبانی نمی‌شود.

نتیجه‌گیری نهایی:

  • نظر نویسنده: این رویکرد جدیدی را ارائه می‌دهد که مبتنی بر شواهد نسبتاً قوی از قرآن و سنت است و آن را شایسته بحث می‌کند، به ویژه از آنجا که متونی را برجسته می‌کند که بر تداوم رسالت پیامبران برای انذار یا تبشیر دلالت دارند. با این حال، از اجماع سنتی فاصله می‌گیرد.
  • نظر علما: بیشتر به تفسیر متون تکیه می‌کند تا نصوص صریح، که این امر موضع آنها را در اثبات خاتمیت پیام ضعیف‌تر می‌کند.

کتاب: این یک تلاش فکری منحصر به فرد است که دریچه‌ای به سوی تحقیقات و بحث‌های علمی بیشتر می‌گشاید.

رسول بعدی کیست؟

۲۴ دسامبر ۲۰۱۹

رسول بعدی کیست؟

قبل از اینکه این مقاله را بخوانید، اگر پیرو (این چیزی است که پدرانمان انجام می‌دادند) هستید، از شما می‌خواهیم که وقت خود را با خواندن این مقاله تلف نکنید. و اگر شما یکی از کسانی هستید که مرا به شعله‌ور کردن آتش اختلاف بزرگ بین مسلمانان، همانطور که در حال حاضر ترویج می‌شود، متهم می‌کنید، نیازی به خواندن این مقاله نیست، مبادا باوری را که از کودکی با آن بزرگ شده‌اید تغییر دهم و شما را با این مقاله وسوسه کنم.
این مقاله برای کسانی است که می‌خواهند تأمل و تفکر کنند و مایل به تغییر باورهای خود هستند اما از خواندن کتاب من (نامه‌های مورد انتظار) می‌ترسند یا نمی‌توانند یا برای کسانی است که به خواندن کتاب علاقه‌ای ندارند.
من فقط یک فصل را خلاصه می‌کنم، که فصل مربوط به دخان است، اگرچه طرفدار خلاصه کردن مطالب کتابم نیستم، زیرا این خلاصه کردن تمام شواهدی را که در کتابم ارائه داده‌ام بررسی نمی‌کند و در نتیجه نظرات و سوالاتی را پیدا خواهم کرد که پاسخ آنها در بخش‌هایی که در این مقاله ذکر نکرده‌ام، یافت می‌شود. با این حال، سخت تلاش خواهم کرد تا برخی از مطالب فصل مربوط به دخان را که در کتابم، نامه‌های منتظر، آمده است، خلاصه کنم.
من با شما از جایی شروع می‌کنم که شروع کردم و اینکه چگونه باور من تغییر کرد که سرور ما محمد، صلی الله علیه و آله و سلم، فقط خاتم پیامبران است، همانطور که در قرآن و سنت ذکر شده است و نه خاتم المرسلین، همانطور که اکثر مسلمانان معتقدند. آغاز سوره دخان بود که من مانند همه شما بارها آن را خواندم، اما چیزی در آن متوجه نشدم. با این حال، در ماه مه 2019، آن را خواندم و مدت زیادی روی آن مکث کردم تا در آن تأمل کنم و آن را به درستی بفهمم.
با من همراه شوید، بیایید آن را با هم بخوانیم و در موردش فکر کنیم.
خداوند متعال فرمود: {پس منتظر روزی باش که آسمان دودی آشکار می‌آورد (10) که مردم را فرا می‌گیرد. این عذابی دردناک است. (11) پروردگارا، عذاب را از ما بردار، ما ایمان آورده‌ایم. (12) چگونه تذکر را دریافت می‌کنند در حالی که پیامبری آشکار برایشان آمده است؟ (13) سپس از او روی گرداندند و گفتند: «او معلمی دیوانه است.» (14) ما عذاب را برمی‌داریم. اندکی بعد، شما باز خواهید گشت. (15) روزی که عذاب بزرگ را نازل می‌کنیم. ما انتقام خواهیم گرفت. (16) [سوره دخان]

سوالاتی که آن موقع از خودم پرسیدم و از شما هم می‌پرسم:

آیا کل این آیات درباره وقایع آینده صحبت می‌کنند یا وقایعی که در گذشته اتفاق افتاده‌اند؟
اگر دود در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی در گذشته رخ داده باشد، پس سرنوشت احادیث و آیات قرآن که دود را به عنوان یکی از نشانه‌های بزرگ قیامت ذکر می‌کنند، چیست؟
اگر این آیات از وقایع آینده سخن می‌گویند، پس آن رسول آشکار که در آیه ۱۳ سوره دخان به آن اشاره شده کیست؟
حالا این آیات را یک بار، دو بار و ده بار با دقت بخوانید، همانطور که من آنها را در ماه مه ۲۰۱۹ خواندم، و تفسیرهای آنها را به ترتیب زمانی به یکدیگر وصل کنید. یعنی یک آیه را طوری تفسیر نکنید که انگار در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رخ داده است و آیه دیگر را طوری تفسیر نکنید که انگار در آینده رخ داده است.
یعنی تمام این آیات را یک بار به صورت گذشته و بار دیگر به صورت آینده تفسیر کرد.
حالا چی پیدا کردی؟
وقتی همه این آیات را به گونه‌ای تفسیر می‌کنید که گویی در گذشته و در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اتفاق افتاده‌اند، با دو مشکل مواجه خواهید شد: اول اینکه توصیف دود آشکار بر آنچه برای قریش اتفاق افتاد، صدق نمی‌کند و مشکل دوم این است که دود یکی از نشانه‌های بزرگ قیامت است، همانطور که در بسیاری از احادیث معتبر نبوی ذکر شده است.
اما وقتی همه این آیات را طوری تفسیر کنید که گویی در آینده اتفاق خواهند افتاد، با مشکل بزرگی روبرو خواهید شد که تفسیر آن برای شما دشوار خواهد بود و آن وجود آیه‌ای است که از وجود رسولی سخن می‌گوید که به عنوان مبین توصیف شده است، یعنی کسی که مردم را از عذاب دود برحذر می‌دارد و مردم از او روی برمی‌گردانند و او را به جنون متهم می‌کنند.
این چیزی بود که تمام روز در ذهنم می‌گذشت و نمی‌توانستم بخوابم، و از آن روز سفر جستجوی تفسیر آن آیات را آغاز کردم، و دریافتم که همه علمای تفسیر اتفاق نظر دارند که پیامبر آشکار ذکر شده در سوره دخان، سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم است، در حالی که تفسیرهای آنها در بقیه این آیات با هم در تضاد و اختلاف است. سرور ما علی و ابن عباس، که خداوند از آنها راضی باشد، و تعدادی دیگر از اصحاب اتفاق نظر داشتند که دود یکی از نشانه‌های بزرگ قیامت است و هنوز اتفاق نیفتاده است، در حالی که ابن مسعود منحصر به فرد بود و دود را همانطور که در حدیث آمده است توصیف کرد (پس یک سال بر آنها گذشت تا اینکه در آن هلاک شدند و گوشت و استخوان مردار خوردند و مرد آنچه را که بین آسمان و زمین است به صورت دود می‌بیند). این وصف در مورد دود صدق نمی‌کند، زیرا در این سوره دود به عنوان چیزی که مردم را فرا می‌گیرد توصیف شده است، یعنی از هر طرف آنها را احاطه کرده است، و چیزی نیست که بیننده آن را مانند خشکسالی قریش تصور کند، و آیات این دود را به عنوان عذابی دردناک توصیف کرده‌اند، و این معانی با این وصف به ذهن مردم قریش خطور نمی‌کرد.
بنابراین، شما در تمام کتب تفسیر، تعارض و اختلاف زمانی در تفسیر آیات دخان خواهید یافت.
حال، برادر مسلمان من، این آیات را با این باور بخوان که خداوند متعال پیامبر جدیدی خواهد فرستاد که مردم را به بازگشت به اسلام واقعی فرا خواهد خواند و مردم را از عذاب دود برحذر خواهد داشت، مطابق با فرموده خداوند متعال: «و ما هرگز عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه پیامبری بفرستیم.»
چه چیزی پیدا کردید؟ آیا متوجه چیزی که من در ماه مه ۲۰۱۹ متوجه شدم، شده‌اید؟

حالا یه سوال دیگه ازت میپرسم:

اگر خداوند متعال ما را به عذاب دخان مبتلا کرده باشد، بدون اینکه پیامبری در میان ما بفرستد تا ما را از عذابش بترساند، جایگاه این آیه چیست؟ «و ما هرگز عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه پیامبری بفرستیم»
یه لحظه صبر کن، من می‌دونم جوابت به این سوال چیه.
به من خواهی گفت که سرورمان محمد صلی الله علیه و آله و سلم، چهارده قرن پیش ما را از عذاب دود برحذر داشته است.
درست نیست؟

سپس با یک سوال دیگر به شما پاسخ می‌دهم و به شما می‌گویم:

آیا تا به حال اتفاق افتاده است که پیامبری پیش از این هشدار داده باشد که قومی را که چهارده قرن پس از او خواهند آمد، با عذابی از جانب خداوند متعال بیم خواهد داد؟
نوح، هود، صالح و موسی علیهم السلام قوم خود را از عذاب خداوند متعال برحذر داشتند و این عذاب در زمان آنها رخ داد. پیامبر ما، سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم، نمی‌تواند از این قاعده مستثنی باشد، زیرا آیه‌ای در قرآن کریم وجود دارد که نشان می‌دهد این قاعده در گذشته، حال یا آینده تغییر نمی‌کند. خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّا لَنَصِرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الشَّهَادُ (51).» این سنت خداوند متعال است که تغییر نمی‌کند. خداوند متعال می‌فرماید: «این سنت کسانی از پیامبران ماست که پیش از تو فرستادیم و در سنت ما هیچ تغییری نخواهی یافت.» (77) از این آیات برای ما روشن می‌شود که فرستادن پیامبر در همان دورانی که عذاب بر مردم نازل می‌شود، ضروری است و در آیات دخان نیز از این قاعده مستثنی نیست.
همه این سؤالات اولین چیزهایی بودند که از خودم می‌پرسیدم و همه این پاسخ‌ها اولین شواهدی بودند که یافتم مبنی بر اینکه خداوند متعال پیامبر جدیدی خواهد فرستاد که هیچ چیزی را در شریعت اسلام تغییر نخواهد داد، بلکه مردم را به بازگشت به اسلام فرا خواهد خواند و مأموریت او هشدار دادن به مردم از عذاب دود خواهد بود. از آن لحظه، سفر خود را برای جستجوی صحت این باور آغاز کردم که سرور ما محمد صلی الله علیه و آله وسلم خاتم المرسلین است و نه فقط خاتم انبیاء آنطور که در قرآن و سنت آمده است. من تفاوت بین نبی و رسول را بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که اصل معروف (که هر رسولی نبی است، اما هر نبی رسول نیست) نادرست است تا اینکه شواهد کافی از قرآن و سنت جمع کردم که سرور ما محمد صلی الله علیه و آله وسلم فقط خاتم انبیاء آنطور که در قرآن و سنت آمده است، است و نه خاتم المرسلین آنطور که اکثر مسلمانان معتقدند.

اینجاست که میرسیم به سوالی که خیلی ها از من میپرسند

 چرا حالا که می‌توانیم بی‌نیاز باشیم، اختلاف ایجاد می‌کنید؟ بیایید منتظر مهدی باشیم، زیرا اوست که به ما خواهد گفت که آیا او پیامبر است یا نه. در حال حاضر نیازی به ایجاد اختلاف نیست.

 پاسخ من به این سوال ماه‌ها طول کشید، در طول این مدت نوشتن کتاب را متوقف کردم و نمی‌خواستم آن را منتشر کنم، تا اینکه تصمیم گرفتم به این سوال پاسخ دهم و بگویم بله، من مجبورم اکنون این فتنه را دامن بزنم و آن را رها نخواهم کرد تا زمانی که پیامبر آینده ظهور کند، به دلیل آیه شریفه: «چگونه می‌توانند تذکر را دریافت کنند در حالی که پیامبر آشکاری برایشان آمده است؟ (13) سپس از او روی گرداندند و گفتند: «او معلمی دیوانه است.» (14)» [دخان]. بنابراین پیامبر آینده، با وجود آشکار بودن، توسط مردم به دیوانگی متهم خواهد شد و یکی از دلایل اصلی این اتهام این است که او خواهد گفت که او پیامبری از جانب خداوند متعال است. طبیعی است که اگر این پیامبر در عصر ما یا در عصر فرزندان یا نوادگان ما ظهور می‌کرد، مسلمانان به دلیل این باور که قرن‌هاست در ذهن آنها ریشه دوانده است که سرور ما محمد خاتم المرسلین است و نه فقط خاتم پیامبران، همانطور که در قرآن و سنت آمده است.

می‌دانم که وارد نبردی شکست‌خورده شده‌ام و این نبرد تا ظهور رسول آینده و وقوع عذاب دود، حل نخواهد شد. کسانی که با کتاب من قانع شوند، بسیار کم خواهند بود، اما از خداوند متعال می‌خواهم که قبل از ظهور این رسول، ذهن و قلب شما را روشن کند تا او را به جنون متهم نکنید و از کسانی نباشید که خداوند متعال در این آیه شریفه از آنها یاد کرده است: «ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مَعْلُومٌ» (14). پس ای برادر مسلمانم، با من همراه شوید و تصور کنید که بر این عقیده باقی می‌مانید و آن را تغییر نمی‌دهید و فرزندان و نوادگان شما این عقیده نادرست را به ارث می‌برند و نتیجه این می‌شود که شما یا یکی از فرزندان و نوادگان شما از جمله کسانی خواهید بود که در قرآن کریم در آیه‌ای ذکر شده است که با آیاتی که قوم نوح و سایر پیامبران را هنگام تکذیب آنها توصیف کرده است، برابر است.
چاره‌ای نداشتم جز اینکه آن کتاب را منتشر کنم و به خاطر فرزندان و نوه‌هایمان حملاتی را که به من می‌شد تحمل کنم تا اگر پیامبر آینده را به جنون متهم کردند، بار آنها را به دوش نکشم.

هر کس می‌خواهد به حقیقت کامل دست یابد، باید خود آن را جستجو کند یا کتاب مرا بخواند، زیرا این کار او را از زحمت جستجوی ماه‌های طولانی نجات می‌دهد و در نهایت به آنچه من در کتابم رسیده‌ام، خواهد رسید.

این مقاله مختصر است و شواهد زیادی در کتاب من برای کسانی که شواهد بیشتری می‌خواهند، وجود دارد.

من یک کلیپ ویدیویی از کتابم که رابطه بین پیام‌آور روشن و دود روشن را توضیح می‌دهد، ضمیمه کرده‌ام تا برای مردم روشن کنم که در این کتاب راه را برای شخص خاصی هموار نمی‌کنم، بنابراین امیدواریم آن را بخوانید.

سند حدیث: «رسالة و نبوت منقطع شد؛ پس از من رسول و پیامبری نیست...» چیست؟

۲۱ دسامبر ۲۰۱۹

یکی از نظرات و پیام‌های مکرری که دریافت می‌کنم

رسالت و نبوت منقطع شده است، پس بعد از من رسول و پیامبری نیست، اما بشارت، رؤیای مرد مسلمان، جزئی از اجزای نبوت است.
راوی: انس بن مالک | راوی: السیوطی | منبع: الجامع الصغیر
صفحه یا شماره: ۱۹۹۴ | خلاصه حکم محقق حدیث: معتبر

قرار است به این نظر پاسخ دهم، نظری که نویسنده‌اش فکر می‌کند من در کتابم «پیام‌های مورد انتظار» نادیده‌اش گرفته‌ام. در آن کتاب به آمدن پیامبری اشاره کرده‌ام، انگار آنقدر احمق بوده‌ام که کتابی ۴۰۰ صفحه‌ای منتشر کرده‌ام و حدیثی مانند حدیثی که او برایم آورده را ذکر نکرده‌ام، انگار که او برای من استدلالی قاطع آورده که آنچه در کتابم آمده را رد می‌کند.

و برای اینکه میزان رنجی را که هنگام نوشتن کتابم متحمل شدم برای شما روشن کنم، تا هر نکته کوچکی را که در طول تحقیقاتم در این کتاب مانع من شد، بررسی کنم، به این سوال فقط با آنچه در کتابم آمده است پاسخ خواهم داد، و برای اینکه متوجه شوید که من نمی‌توانم به هر سوالی که از طریق یک نظر یا پیام از من پرسیده می‌شود پاسخ دهم، همانطور که به شما گفتم، نمی‌توانم ۴۰۰ صفحه را برای هر دوستی که نمی‌خواهد کتاب را بخواند و نمی‌خواهد به دنبال حقیقت باشد، کوتاه کنم.

در مورد پاسخ این سوال، من آن را در فصل دوم (خاتم الانبیاء، نه خاتم المرسلین) از صفحه ۴۸ تا صفحه ۵۴ (۷ صفحه که در یک کامنت در فیسبوک خلاصه نمی‌شود) ذکر کردم. تحقیق و بررسی این حدیث روزهای زیادی طول کشید، زیرا این حدیث تنها دلیلی است که فقها برای اثبات اینکه پیامبر، صلی الله علیه و آله و سلم، نه تنها خاتم الانبیاء است، همانطور که در قرآن کریم ذکر شده است، بلکه به آن افزوده‌اند که او خاتم المرسلین است.

من در پاسخ به صحت این حدیث، به موارد زیر اشاره کردم:

 سند حدیث: «رسالة و نبوت منقطع شد؛ پس از من رسول و پیامبری نیست...» چیست؟

کسانی که به این اصل معتقدند که پس از پیامبر ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبری نخواهد بود، به حدیثی تمسک می‌کنند که می‌گوید پس از او پیامبری نخواهد بود، همانطور که امام احمد در مسند خود آورده است، ترمذی و حاکم نیز همین را گفته‌اند. حسن بن محمد زعفرانی به ما گفت، عفان بن مسلم به ما گفت، عبدالواحد، یعنی ابن زیاد، به ما گفت، مختار بن فولول به ما گفت، انس بن مالک (رضی الله عنه) به ما گفت: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «رسالت و نبوت به پایان رسیده است، پس پس از من پیامبری یا نبی‌ای نخواهد بود.» فرمود: «این برای مردم دشوار بود.» فرمود: «اما بشارت‌هایی وجود دارد.» گفتند: «بشارت چیست؟» فرمود: «خواب مسلمان که بخشی از نبوت است.» ترمذی می‌گوید: «در این باره روایاتی از ابوهریره، حذیفه بن اسید، ابن عباس، ام کرز و ابواسید وجود دارد. او می‌گوید: این حدیثی حسن، صحیح و نادر از مختار بن فول است.»
من راویان این حدیث را بررسی کردم تا صحت آن را تأیید کنم و همه آنها را به جز (المختار بن فلافل) () ثقه یافتم، زیرا بیش از یک نفر از امامان او را توثیق کرده‌اند، مانند احمد بن حنبل، ابوحاتم رازی، احمد بن صالح عجلی، موصلی، ذهبی و نسائی. ابوداود در مورد او گفته است: (هیچ مشکلی در او نیست) و ابوبکر بزار در مورد او گفته است: (او در حدیث ثقه است و حدیث او را پذیرفته‌اند).
ابوالفضل سلیمانی او را در شمار کسانی که به روایات عجیب معروفند، ذکر کرده و ابن حجر عسقلانی در کتاب «تقریب التهذیب» (6524) خلاصه‌ای از احوال او را بیان کرده و گفته است: (او راستگو است اما برخی خطاها دارد).
ابو حاتم بن حبان البستی در کتاب «الثقات» (5/ 429) از او نام برده و گفته است: (او اشتباهات زیادی مرتکب می‌شود).
در کتاب «تهذیب التهذیب» نوشته ابن حجر عسقلانی، بخش دهم، درباره مختار بن فلفل آمده است: (گفتم: بقیه سخنانش اشتباهات زیادی دارد و در ردی از او نام برده شده که بخاری آن را در شهادت‌ها از انس معلق کرده و ابن ابی شیبه آن را از حفص بن غیاث از او نقل کرده است. از شهادت بردگان پرسیدم و او گفت که جایز است. سلیمانی درباره او سخن گفته و او را از جمله راویان غرایب از انس، همراه با ابان بن ابی عیاش و دیگران شمرده است. ابوبکر بزاز گفته حدیث او صحیح است و حدیث او را پذیرفته‌اند.)

مراتب و درجات راویان، آن‌گونه که در کتاب تقریب التهذیب نوشته ابن حجر عسقلانی آمده است، به شرح زیر است:

۱- صحابه: این را به صراحت برای بزرگداشت آنها بیان می کنم.
۲- آنکه مدح خود را تأکید کرد، یا با فعل: مانند امین ترین مردم، یا با تکرار وصف به صورت لفظی: مانند امین، امین، یا به معنی: مانند امین، حافظ.
۳- کسی که به عنوان امین، ماهر، قابل اعتماد یا عادل توصیف شده باشد.
۴- آنکه از درجه سوم اندکی کوتاه باشد، و این را با: راستگو، یا عیبی در او نیست، یا عیبی در او نیست، نشان دهند.
۵- کسی که کمی کمتر از چهار سال سن دارد، و این به معنای شخص راستگویی است که حافظه ضعیفی دارد، یا شخص راستگویی که اشتباه می‌کند، یا دچار توهم می‌شود، یا اشتباه می‌کند، یا بعداً تغییر می‌کند. این همچنین شامل کسی می‌شود که به نوعی بدعت مانند شیعه، جبر، بت‌پرستی، ارجاء یا تهمت متهم شده است، با توضیح واعظ و دیگران.
۶- آنکه فقط حدیث کمی دارد، و هیچ دلیلی وجود ندارد که حدیث او به این دلیل ترک شود، و این با عبارت: مقبول، که در آن مورد پیروی قرار می‌گیرد، نشان داده می‌شود، در غیر این صورت حدیث ضعیف است.
۷- آنکه بیش از یک نفر از او روایت کرده و مستند نبوده، و با لفظ: پنهان، یا ناشناخته از او یاد شده است.
۸- اگر مستند به منبع معتبری در آن نباشد، و در آن بیان ضعف باشد، هرچند توضیحی داده نشده باشد، و با کلمه: ضعیف نشان داده شده باشد.
۹- از او بیش از یک نفر روایت نقل نکرده، و مورد اعتماد نبوده، و با لفظ: مجهول از او یاد شده است.
۱۰- آنکه به هیچ وجه مورد اعتماد نیست، و با این وجود به واسطه نقصی تضعیف شده است، و بر این دلالت دارد: متروک، یا حدیث متروک، یا حدیث ضعیف، یا ساقط.
۱۱- چه کسی به دروغگویی متهم شد؟
۱۲- چه کسی آن را دروغ و جعل نامید؟

مختار بن فلافل از طبقات پنجم راویان حدیث نبوی محسوب می‌شود که شامل تابعین صغیر می‌شود. جایگاه او در میان اهل حدیث و علمای نقد و توثیق و در کتب علم سیره، ثقه شمرده می‌شود، اما دارای برخی اشتباهات است.

ابن حجر در فتح الباری (1/384) می‌گوید: «اما در مورد خطاها، گاهی اوقات یک راوی زیاد و گاهی کم خطا می‌کند. وقتی که او به عنوان کسی که زیاد خطا می‌کند توصیف می‌شود، باید آنچه را که روایت کرده است بررسی کند. اگر آن را از روایتی غیر از روایتی که به عنوان خطا توصیف شده است، یافت که توسط او یا شخص دیگری روایت شده است، معلوم می‌شود که آنچه به آن اعتماد می‌شود، حدیث اصلی است، نه این سند خاص. اگر فقط از طریق سند روایت او یافت شود، این نقصی است که نیاز به تردید در حکم به صحت آنچه از این نوع است، دارد و الحمدلله چیزی از این قبیل در صحیح وجود ندارد.» و وقتی که به عنوان کسی که خطاهای کمی دارد توصیف می‌شود، مانند اینکه گفته می‌شود: «او حافظه ضعیفی دارد، خطاهای اول او عیب‌های اوست» یا «او چیزهای عجیبی دارد» و عبارات دیگری از این قبیل: حکم آن مانند حکم روایت قبل از آن است.»
شیخ آلبانی - که حدیث مختار بن فلافل را صحیح دانسته است - در کتاب «ضعیف سنن ابی داود» (2/272) در شرح حال راوی می‌گوید: «حافظ گفته است: (او مورد اعتماد است اما اشتباهاتی دارد). من گفتم: بنابراین حدیث کسی مانند او اگر با آن مخالفت نکند، می‌تواند حسنه باشد.»
شیخ آلبانی در «السلسلة الصحیحة» (6/216) می‌گوید: «این حدیث منحصراً توسط عمران بن عیینه روایت شده است و در مورد حافظه او ایراداتی وجود دارد. حافظ با گفتن: «او مورد اعتماد است اما برخی اشتباهات دارد» به این نکته اشاره کرده است. بنابراین، تصدیق حدیث او قابل قبول نیست و اگر با آن مخالفت نکند، کافی است که آن را اصلاح کند.»

به جز این حدیث ذکر شده که در آن اختلاف نظر وجود دارد («بعد از من پیامبری نیست») که توسط مختار بن فلافل روایت شده است، از گروهی از صحابه در مورد استثنای نبوت بدون ارسال در احادیث خواب روایت شده است. این حدیث متواتر است و وجوه و الفاظ متعددی دارد که شامل عبارت «بعد از من پیامبری نیست» نمی‌شود، از جمله این روایات:

۱- امام بخاری رحمه الله در صحیح خود از ابوهریره رضی الله عنه روایت می‌کند که گفت: از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که می‌فرمود: «از نبوت جز بشارت چیزی باقی نمانده است.» گفتند: بشارت چیست؟ فرمود: «رؤیای نیک».
خدا او را رحمت کند، او در «المُوطَّأ» فصلی با این عبارت گنجانده بود: «وقتی نماز چاشت را تمام می‌کرد، می‌گفت: آیا کسی از شما دیشب خوابی دیده است؟...» و می‌گفت: «بعد از من، از نبوت چیزی جز رویای صادقه باقی نخواهد ماند.»
این روایت را امام احمد در مسند خود، ابوداود و حاکم در مستدرک خود، همگی از مالک روایت کرده‌اند.
۲- امام احمد در مسند خود و امام مسلم در صحیح خود از حدیث ابن عباس رضی الله عنهما روایت کرده‌اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که مردم پشت سر ابوبکر صف کشیده بودند، پرده را کنار زد و فرمود: «ای مردم، از بشارت نبوت چیزی جز رؤیای صالحی که مسلمان می‌بیند یا برایش دیده می‌شود، باقی نمانده است...»
در روایتی از مسلم با این عبارت (رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که سرش در بیماری که در آن درگذشت، باندپیچی شده بود، پرده را کنار زد) آمده است که سه بار فرمود: «خدایا، آیا پیام را رساندم؟» از بشارت نبوت، تنها رؤیایی باقی مانده است که بنده صالح می‌بیند، یا برای او دیده می‌شود...
عبدالرزاق در مصنف خود، ابن ابی شیبه، ابوداود، نسائی، دریمی، ابن ماجه، ابن خزیمه، ابن حبان و بیهقی روایت کرده است.
۳- امام احمد رحمه الله در مسند خود و پسرش عبدالله در زوائد المسند از عایشه رضی الله عنها روایت کرده‌اند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «بعد از من از نبوت چیزی جز بشارت باقی نمی‌ماند.» گفتند: بشارت چیست؟ فرمود: «رویای نیکی که انسان می‌بیند یا برایش دیده می‌شود.»
۴- امام احمد در مسند خود و طبرانی از ابو الطیب رضی الله عنه روایت کرده‌اند که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «بعد از من نبوتی جز بشارت نیست.» گفته شد: بشارت چیست ای رسول الله؟ فرمودند: «رؤیای نیک» یا فرمودند: «رؤیای صالح».
۵- طبرانی و بزار از حذیفه بن اسید رضی الله عنه روایت کرده‌اند که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «من رفتم و بعد از من نبوتی جز بشارت نیست.» گفته شد: بشارت چیست؟ فرمود: «رویای صالحی که مرد صالح می‌بیند یا برایش دیده می‌شود.»
۶- امام احمد، دارمی و ابن ماجه از ام کرز الکعبیه رضی الله عنها روایت کرده‌اند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «مژده‌ها رفت، اما بشارت‌ها باقی است».
۷- امام مالک در کتاب «المُوطّأ» از زید بن اسلم از عطاء بن یسار رضی الله عنه روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «بعد از من از نبوت چیزی جز بشارت باقی نمی‌ماند.» گفتند: بشارت چیست ای رسول الله؟ فرمود: «رویای صالحی که مرد صالح می‌بیند یا برایش دیده می‌شود، بخشی از چهل و شش بخش نبوت است.» این حدیث مرسل و دارای سند صحیح است.
علاوه بر این، احادیثی که در مورد خواب، که بخشی از نبوت است، بحث می‌کنند، از نظر الفاظ بسیار متفاوت هستند. برخی روایات، خواب را یکی از بیست و پنج جزء نبوت می‌دانند، در حالی که برخی دیگر آن را یکی از هفتاد و شش جزء تعریف می‌کنند. بین این دو روایت، احادیث و اعداد مختلفی وجود دارد. وقتی احادیثی را که در مورد خواب بحث می‌کنند بررسی می‌کنیم، تفاوت‌هایی در اعداد می‌یابیم. به عنوان مثال، برخی روایات بیان می‌کنند: «یک خواب خوب از یک مرد صالح، یکی از چهل و شش جزء نبوت است» [بخاری: ۶۹۸۳]. روایت دیگری بیان می‌کند: «یک خواب صالح، یکی از هفتاد جزء نبوت است» [مسلمان: ۲۲۶۵]. روایت دیگری بیان می‌کند: «خواب یک مسلمان، یکی از چهل و پنج جزء نبوت است» [مسلمان: ۲۲۶۳]. روایات بسیار دیگری وجود دارد که اعداد مختلفی را برای این جزء نبوت ذکر می‌کنند.

در پاسخ به حدیث شریفی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «لَا رَسُولٌ بَعْدِی»: «پس از من پیامبری نیست»، به نظر علمای لغت مراجعه می‌کنیم. آنها حدیث متواتر را به متواتر لفظی، یعنی حدیثی که لفظش متواتر است، و متواتر معنایی، یعنی حدیثی که معنایش متواتر است، تقسیم کرده‌اند.

۱- تواتر لفظی: که عبارت است از آنچه در لفظ و معنا تکرار شده است.

مثال: «هر که عمداً درباره من دروغ بگوید، جایگاهش را در آتش جهنم آماده کند.» این حدیث را بخاری (107)، مسلم (3)، ابوداود (3651)، ترمذی (2661)، ابن ماجه (30، 37) و احمد (2/159) روایت کرده‌اند. این حدیث را بیش از هفتاد و دو نفر از صحابه روایت کرده‌اند و از آنها گروه زیادی هستند که قابل شمارش نیستند.

۲- تواتر معنایی: این زمانی است که راویان بر یک معنای کلی اتفاق نظر داشتند، اما عبارت حدیث متفاوت بود.

مثال: حدیث شفاعت که معنای آن یکی است اما الفاظ آن متفاوت است، و همین امر در مورد احادیث مسح بر جوراب نیز صدق می‌کند.

حال، برادر مسلمانم، با من همراه شو تا این قاعده را در مورد احادیث مربوط به رؤیا که قبلاً ذکر کردیم، اعمال کنیم تا مشخص شود که آیا در این احادیث، انسجام لفظی و معنایی وجود دارد یا خیر؟ و عبارت «لَا رَسُولٌ بَعْدِی» تا چه حد در مورد سایر احادیث صادق است؟

۱- همه این احادیث دارای سند اخلاقی هستند و اتفاق نظر دارند که رؤیا بخشی از نبوت است و این امر صحت آنها را بدون هیچ شکی ثابت می‌کند.
۲- در بیشتر این احادیث، لفظ متواتر وجود دارد که از نبوت جز بشارت چیزی باقی نخواهد ماند و این نیز بر صحت آن دلالت دارد.
۳. احادیث مربوط به رؤیا در مورد تعداد اجزای نبوت اختلاف دارند، اما همه آنها اتفاق نظر دارند که رؤیا جزئی از نبوت است و این درست است و شکی در آن نیست. اما اختلاف در تعیین حد این جزء بوده است و این اختلاف بی‌تاثیر است و در اینجا به ما مربوط نمی‌شود. اینکه رؤیا جزئی از هفتاد جزء نبوت باشد یا جزئی از چهل و شش جزء نبوت، هیچ سودی به حال ما نخواهد داشت. مشخص است که اگر روایات در الفاظ اختلاف داشته باشند و برخی از آنها بر برخی دیگر برتری داشته باشند، اما همه در محتوا موافق باشند، در این صورت متواتر در معنا محسوب می‌شوند، نه در لفظ.
۴. در احادیث پیشین تکرار لفظی وجود دارد مبنی بر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تنها خاتم پیامبران است و این با نص صریح قرآن کریم سازگار است، بنابراین هیچ مسلمانی جایی برای بحث در این مورد ندارد.
۵- در عبارت (لَا رَسُولٌ بَعْدِی) که در تنها حدیث مورد استناد کسانی که معتقدند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خاتم المرسلین است، آمده است، هیچ تکرار لفظی یا معنایی وجود ندارد. این عبارت، افزون بر آنچه در سایر احادیث آمده است، می‌باشد و بنابراین، همانطور که در احادیث قبلی خواندید، تکرار لفظی یا معنایی ندارد. آیا این عبارت - که تکرار لفظی یا معنایی ندارد و همانطور که قبلاً اشاره کردیم، با نصوص متعدد قرآن و سنت در تضاد است - شایسته است که ما از آن با این باور خطرناک بیرون بیاییم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خاتم المرسلین است؟ آیا علما متوجه میزان خطر این فتوا بر اساس یک حدیث واحد هستند که راویان آن در شک هستند و اگر خداوند متعال در آخرالزمان پیامبری برای هشدار دادن به فرزندان ما بفرستد تا آنها را از عذابی سخت بترساند، چه مصیبت بزرگی برای فرزندان ما ایجاد خواهد کرد؟
۶- همانطور که قبلاً اشاره کردم، سلسله سند حدیث مذکور که شامل عبارت (بعد از من پیامبری نیست) است، شامل (مختار بن فالفول) نیز می‌شود که ابن حجر عسقلانی در مورد او گفته است که او راستگو است اما اشتباهاتی دارد و ابوالفضل سلیمانی او را در میان کسانی که به خاطر احادیث ناپسندش شناخته شده‌اند، ذکر کرده است و ابو حاتم البستی او را ذکر کرده و گفته است: او اشتباهات زیادی دارد. بنابراین چگونه می‌توانیم تنها بر اساس این حدیث، فتوایی بزرگ بسازیم که می‌گوید پیامبر صلی الله علیه و آله خاتم المرسلین است...؟! آیا علمای مسلمان امروزی بار مسلمانانی را که به دلیل اصرار بر فتوای خود پس از روشن شدن حقیقت، در مورد پیامبری که می‌آید دروغ می‌گویند، به دوش خواهند کشید...؟ و آیا فتواهای علمای قبلی که فتواهای آنها را نقل می‌کنند و تا به امروز بدون تحقیق آنها را تکرار می‌کنند، برای آنها شفاعت خواهد کرد؟

 

پایان نقل قول
امیدوارم از اینکه به سوالات شما در مورد موضوعات کتاب پس از آن پاسخ نمی‌دهم، مرا ببخشید، زیرا پاسخ به هر سوال زمان زیادی می‌برد و پاسخ تمام سوالات شما برای کسانی که می‌خواهند به حقیقت برسند، در کتاب آمده است. 

خلاصه‌ای از آنچه در باب خاتم الانبیاء ذکر شد، نه خاتم المرسلین

۲۵ دسامبر ۲۰۱۹

خلاصه‌ای از آنچه در باب خاتم الانبیاء ذکر شد، نه خاتم المرسلین

خلاصه‌ای از آنچه در مورد بطلان قاعده مشهور: (هر رسولی نبی است، اما هر نبی رسول نیست) ذکر کردم.

اول از همه، می‌خواهم تأکید کنم که نمی‌خواستم کتاب «پیام‌های مورد انتظار» را بنویسم و وقتی آن را منتشر کردم، نمی‌خواستم درباره محتوای آن بحث کنم. فقط می‌خواستم آن را منتشر کنم. متأسفانه، من درگیر نبردها، بحث‌ها و استدلال‌هایی می‌شوم که نمی‌خواستم وارد آنها شوم، زیرا به خوبی می‌دانم که وارد نبردی خواهم شد که بازنده خواهد بود. در نهایت، این نبرد من نیست، بلکه نبرد یک پیامبر آینده است که مردم او را انکار می‌کنند و به جنون متهم می‌کنند، زیرا او به آنها خواهد گفت که پیامبری از جانب خداست. آنها تا زمانی که خیلی دیر نشده و پس از مرگ میلیون‌ها نفر در نتیجه انتشار دود آشکار، به او ایمان نخواهند آورد. به عبارت دیگر، اثبات حقیقت آنچه در کتاب من آمده است، تا پس از وقوع فاجعه و در دوران پیامبر آینده‌ای که خداوند متعال با دلایل روشن از او حمایت خواهد کرد، اتفاق نخواهد افتاد.
نکته مهم این است که من نمی‌خواستم وارد نبرد با علمای الازهر شریف شوم و آنچه را که با پدربزرگم شیخ عبدالمطل السعیدی اتفاق افتاد تکرار کنم، اما متأسفانه من را به این نبرد می‌کشانند. با این حال، تا حد امکان سعی خواهم کرد از آن اجتناب کنم و از آن کناره‌گیری کنم زیرا این نبرد من نیست، بلکه نبرد یک پیامبر آینده است.

ما در اینجا با تنها آیه شریفه‌ای شروع می‌کنیم که سرور ما محمد را به عنوان رسول خدا و خاتم پیامبران توصیف کرده است، نه خاتم المرسلین: «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه رسول خدا و خاتم النبیین است.» از طریق این آیه، همه ما اتفاق نظر داریم که سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم پیامبران است و شریعت اسلام تا روز قیامت آخرین شریعت است، بنابراین هیچ تغییر یا نسخی در آن تا روز قیامت وجود ندارد. اما اختلاف نظر بین من و شما در این است که سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیز خاتم المرسلین است.
برای حل این اختلاف، باید دلایل علمای مسلمان را بدانیم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم المرسلین است و نه فقط خاتم پیامبران، آنطور که در قرآن و سنت آمده است.
ابن کثیر قاعده‌ای مشهور را که در میان علمای مسلمان رواج دارد، وضع کرد و آن این است: «هر رسولی نبی است، اما هر نبی‌ای رسول نیست.» این قاعده بر اساس حدیث شریف «رسالت و نبوت به پایان رسیده است، پس پس از من رسول و نبی‌ای نیست.» بنا شده است. من تأیید کرده‌ام که این حدیث از نظر معنا و لفظ متواتر نیست و یکی از راویان این حدیث نزد علما صادق بوده، اما دچار توهم بوده است. برخی دیگر گفته‌اند که این حدیث از احادیث منکر است، بنابراین پذیرفتن حدیث او صحیح نیست و شایسته نیست که از آن، این باور خطرناک را استنباط کنیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خاتم المرسلین است.
ما در اینجا آمده‌ایم تا دلیل بطلان قاعده‌ی مشهوری را که علما رواج می‌دهند و به قاعده‌ای غیرقابل بحث تبدیل شده است، توضیح دهیم، زیرا بطلان این قاعده به معنای بطلان این باور است که سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم المرسلین است، زیرا این قاعده می‌گوید: (هر رسولی نبی است، اما هر نبی رسول نیست).
برای صرفه‌جویی در وقت کسانی که می‌خواهند خلاصه‌ای ارائه دهند و این قاعده را با یک آیه در قرآن کریم رد کنند، کلام خداوند در سوره حج را یادآوری می‌کنم: «و پیش از تو هیچ رسول و پیامبری نفرستادیم.» این آیه گواه روشنی است بر اینکه فقط پیامبران و فقط رسولان وجود دارند و شرط نیست که یک رسول، نبی باشد. بنابراین، شرط نیست که خاتم انبیاء همزمان خاتم المرسلین نیز باشد.
این خلاصه برای عموم مردم یا کسانی است که علاقه‌ای به خواندن کتاب‌ها یا مقالات طولانی ندارند، و برای کسانی که آیه قبلی را نفهمیده‌اند و در آن تأمل نکرده‌اند، و برای علمایی که به قاعده ابن کثیر اعتقاد دارند، باید آنچه در ادامه می‌آید را بخوانند تا بطلان آن قاعده را با برخی از شواهدی که در کتابم ذکر کرده‌ام، اما نه همه آن، بفهمند. هر کسی که شواهد بیشتری می‌خواهد، باید کتاب من، به ویژه فصل اول و دوم را بخواند.
مهمترین مطلبی که در کتابم به طور خلاصه ذکر شده این است که خداوند متعال فقط پیامبرانی مانند نبی خدا آدم و ادریس را می فرستد که شریعتی با خود دارند و همچنین فقط رسولانی مانند سه رسول مذکور در سوره یاسین می فرستد که با خود کتاب یا شریعتی نیاورده اند و همچنین خداوند متعال رسولان و پیامبرانی مانند سرور ما موسی علیه السلام و سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم می فرستد.

در این فصل، اشاره کردم که رسول کسی است که به سوی قومی فرستاده می‌شود که با هم اختلاف دارند، و نبی کسی است که به سوی قومی فرستاده می‌شود که با هم موافقند.

پیامبر کسی است که وحی الهی را با شریعت یا حکمی جدید، یا برای تکمیل شریعت قبلی یا لغو برخی از احکام آن، دریافت کرده است. سلیمان و داوود علیهما السلام از جمله این پیامبران هستند. آنها پیامبرانی بودند که طبق تورات حکومت می‌کردند و شریعت موسی در زمان آنها جایگزین نشد.
خداوند متعال می‌فرماید: «مردم امت واحدی بودند، پس خداوند پیامبران را بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنها کتاب آسمانی را به حق نازل کرد تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوری کنند.» در اینجا، نقش پیامبران بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده است و همزمان، شریعتی بر آنها نازل می‌شود، یعنی چگونگی نماز و روزه، محرمات و سایر قوانین.
در مورد فرستادگان، برخی از آنها مأمورند که به مؤمنان کتاب و حکمت بیاموزند و کتب آسمانی را تفسیر کنند، برخی از عذاب قریب‌الوقوع بترسانند و برخی هر دو وظیفه را با هم داشته باشند. فرستادگان، شریعت جدیدی نمی‌آورند.
خداوند متعال می‌فرماید: {پروردگارا، در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز که آیات تو را بر آنها بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد و آنها را پاکیزه کند.} در اینجا، نقش پیامبر، آموزش کتاب است و این همان چیزی است که من در فصلی جداگانه در کتابم ذکر کرده‌ام، مبنی بر اینکه پیامبری وجود دارد که نقش او تفسیر آیات متشابه قرآن و آیاتی است که تفسیر آنها در میان علمای اسلام اختلاف دارد، مطابق با فرموده خداوند متعال: {آیا جز تأویل آن را انتظار دارند؟ روزی که تأویل آن فرا رسد.} [قرآن ۱۳:۱۹]، {پس قطعاً بیان آن بر عهده ماست.} [قرآن ۱۳:۱۹]، و {و قطعاً پس از مدتی اخبار آن را خواهید دانست.}
خداوند متعال فرمود: {رسولانی بشارت‌دهنده و هشداردهنده، تا برای مردم پس از فرستادگان، حجتی بر خدا نباشد}. و خداوند متعال فرمود: {و ما هرگز عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه پیامبری بفرستیم}. در اینجا، پیامبران بشارت‌دهنده و هشداردهنده هستند، اما مهمترین مأموریت آنها هشدار دادن قبل از وقوع نشانه عذاب در این دنیا است، همانطور که مثلاً مأموریت نوح، صالح و موسی چنین بود.
پیامبر مرسل کسی است که خداوند او را برای دو چیز انتخاب می‌کند: رساندن پیامی خاص به مردمی کافر یا غافل، و دیگری رساندن شریعتی الهی برای کسانی که به او ایمان دارند تا از او پیروی کنند. نمونه‌ای از این [مطلب]، سرور ما موسی علیه السلام است که فرستاده پروردگارمان، متعال، به سوی فرعون بود تا بنی‌اسرائیل را با او بفرستد و آنها را از مصر خارج کند. در اینجا، سرور ما موسی علیه السلام فقط یک فرستاده بود و نبوت هنوز به او نرسیده بود. سپس مرحله دوم فرا رسید که با نبوت نشان داده می‌شود. خداوند متعال، متعال، موسی را در زمان مقرر وعده داد و تورات را که شریعت بنی‌اسرائیل است، بر او نازل کرد. در اینجا، پروردگار متعال، او را مأمور ابلاغ این شریعت به بنی‌اسرائیل کرد. از آن زمان، سرور ما موسی علیه السلام پیامبر شد. دلیل این سخن خداوند متعال این است: «و در کتاب [خدا] از موسی یاد کن، زیرا او برگزیده و فرستاده و پیامبر بود.» خواننده‌ی گرامی، توجه داشته باشید که او ابتدا وقتی نزد فرعون رفت، رسول بود، سپس وقتی مصر را ترک کرد، برای بار دوم پیامبر شد. وقتی خداوند متعال تورات را بر او نازل کرد.
به همین ترتیب، سرور پیامبران از جانب خدا با رسالت و شریعتی فرستاده شد، پیامی برای کافران و شریعتی برای کسانی از جهانیان که از او پیروی کردند. از این رو، سرور ما (محمد) رسول و پیامبر بود.
آیه‌ای در قرآن که به روشنی تفاوت بین نبی و رسول را توضیح می‌دهد، همان چیزی است که خداوند متعال می‌فرماید: «و [یاد کنید] هنگامی که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هرگاه کتاب و حکمت به شما دادم و سپس پیامبری آمد که آنچه را با شماست تصدیق می‌کرد، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید.» در این آیه، پیامبر آمد و کتاب‌ها و قوانینی را که پیامبران آورده بودند، تأیید و پیروی کرد و شریعت جدیدی نیاورد، مگر در مورد رسول یا پیامبری که در آن صورت شریعتی با خود خواهد داشت.
من در کتابم به تفصیل ذکر کرده‌ام که نبوت شریف‌ترین مقام و بالاترین درجه رسالت است، زیرا نبوت مستلزم ابلاغ شریعت جدید، افزودن به شریعت قبلی یا حذف بخشی از احکام شریعت قبلی است. نمونه آن پیامبر خدا، عیسی علیه السلام، است، زیرا او به تورات نازل شده بر موسی علیه السلام ایمان آورد و از آن پیروی کرد و جز در چند مورد با آن مخالفت نکرد. خداوند متعال می‌فرماید: «و به دنبال آنها، عیسی بن مریم را فرستادیم، در حالی که تورات پیش از او را تصدیق می‌کرد. و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور بود و تورات پیش از او را تصدیق می‌کرد و هدایت و موعظه‌ای برای پرهیزگاران بود.» [مائده]. و خداوند متعال می‌فرماید: {و آنچه را که از تورات پیش از من آمده است تصدیق می‌کنم و برخی از آنچه را که بر شما حرام شده بود برای شما حلال می‌کنم} [آل عمران]. بنابراین، پیامبری با خود شریعتی می‌آورد، در حالی که رسول فقط شریعت نمی‌آورد.
در اینجا به قاعده معروف (هر رسولی نبی است، اما هر نبی‌ای رسول نیست) می‌رسیم که نظر اکثر علما است. این قاعده نه از آیات قرآن کریم است و نه از سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تا آنجا که ما می‌دانیم از هیچ یک از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا هیچ یک از پیروان صالح آنها نقل نشده است. این قاعده همچنین مستلزم مهر و موم کردن انواع پیام‌هایی است که خداوند متعال به خلق می‌فرستد، چه از فرشتگان، بادها، ابرها و غیره. سرور ما میکائیل، رسولی است که برای هدایت باران مأمور شده است و فرشته مرگ، رسولی است که برای گرفتن ارواح مردم مأمور شده است. رسولانی از فرشتگان به نام کاتبان شریف وجود دارند که وظیفه آنها حفظ و ضبط اعمال بندگان است، چه خوب و چه بد. فرشتگان رسول دیگری مانند منکر و نکیر نیز وجود دارند که برای آزمایش قبر مأمور شده‌اند. اگر فرض کنیم که سرور ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) همزمان خاتم انبیا و رسولان است، پس هیچ فرستاده‌ای از جانب خداوند متعال برای قبض روح مردم وجود ندارد، مثلاً از جانب فرستادگان خداوند متعال.
رسولان خداوند متعال شامل موجودات متعددی هستند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: «و برای آنها مثالی بزن: اصحاب شهر، هنگامی که فرستادگان به سراغشان آمدند (13) هنگامی که دو نفر را به سوی آنها فرستادیم، اما آنها را تکذیب کردند، پس آنها را با شخص سومی تقویت کردیم و گفتند: «ما به سوی شما فرستاده شده‌ایم.» (14) در اینجا، خداوند متعال سه رسول از میان انسان‌ها فرستاد، بنابراین آنها پیامبر نبودند و با شریعتی نیامده بودند، بلکه فقط رسولانی بودند تا پیامی خاص را به قوم خود برسانند. رسولان دیگری نیز وجود دارند که پیامبر نیستند و خداوند متعال آنها را در کتاب خود ذکر نکرده است، همانطور که او، تعالی، فرموده است: «و رسولانی که پیش از این برای تو نامشان را آوردیم، و رسولانی که نامشان را برای تو نیاورده‌ایم.»
خداوند متعال فرمود: «خداوند از میان فرشتگان و از میان مردم، رسولانی برمی‌گزیند.» این آیه حاوی شواهدی بر وجود رسولانی از میان فرشتگان است، همانطور که از میان مردم نیز رسولانی وجود دارد.
و همچنین فرموده‌ی خداوند متعال: «ای گروه جن و انس، آیا فرستادگانی از خودتان به سوی شما نیامدند که آیات مرا بر شما بخوانند و شما را از ملاقات این روزتان بترسانند؟» کلمه‌ی «از خودتان» دلالت بر فرستادن فرستادگانی از جن دارد، همانطور که فرستادگانی از انسان‌ها فرستاده شدند.
با توجه به اینکه انتخاب برای نبوت فقط به انسان‌ها محدود می‌شود، یک پیامبر هرگز نمی‌تواند فرشته باشد، فقط می‌تواند انسان باشد. حتی جن‌ها هم پیامبر ندارند، فقط رسول دارند. دلیلش این است که شریعتی که خداوند متعال برای بشریت نازل می‌کند، هم برای انسان و هم برای جن است. بنابراین، هر دو باید به آن ایمان داشته باشند. بنابراین، جن‌ها را یا مؤمن یا کافر خواهید یافت. ادیان آنها مانند ادیان انسان‌ها است؛ آنها ادیان جدیدی ندارند. دلیل این امر این است که آنها به سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آوردند و پس از شنیدن قرآن از پیام او پیروی کردند. بنابراین، نبوت امری مختص انسان‌ها است و فقط در یکی از آنها رخ می‌دهد: کسی که خداوند متعال به او شریعتی عطا می‌کند یا کسی که برای حمایت از شریعت کسانی که پیش از او آمده‌اند می‌آید. این گواه دیگری است که نبوت شریف‌ترین و والاترین مرتبه نبوت است، و نه برعکس، همانطور که اکثر مردم و علما معتقدند.
اعتقاد به اعتبار قاعده مشهور (هر رسولی نبی است، اما هر نبی رسول نیست) با آنچه در قرآن و سنت آمده است، منافات دارد. این یک قاعده موروثی و نادرست است. این قاعده فقط برای اثبات این وضع شده است که سرور ما محمد خاتم المرسلین است و نه خاتم النبیین، آنطور که در قرآن و سنت آمده است. جایز نیست که بگوییم این قاعده فقط مخصوص انسان‌هاست، زیرا خداوند متعال کلمه رسول را فقط به انسان‌ها اختصاص نداده است، بلکه این کلمه شامل رسولی از انسان‌ها نیز می‌شود، مانند رسولی از فرشتگان و رسولی از جن.
ادامه‌ی باور به این اصل، ما را به انکار پیامبر موعود که ما را از عذاب دود برحذر خواهد داشت، سوق می‌دهد. در نتیجه، اکثر مردم او را به دلیل باور به این اصل نادرست که با آیات قرآن کریم در تضاد است، به دیوانگی متهم می‌کنند. امیدواریم در آنچه در این مقاله آمده است، تأمل کنید و هر کس که خواهان شواهد بیشتر است، کتاب من، «رسالات مورد انتظار»، را برای کسانی که می‌خواهند به حقیقت برسند، بخواند.


توجه داشته باشید

این مقاله در پاسخ به یک نظر تک خطی از چند دوست است که از من پرسیدند در مورد (هر رسولی نبی است، اما هر نبی رسول نیست) چه گفته‌ام؟ برای پاسخ به آنها در یک نظر، نمی‌توانم کل این مقاله را در یک نظر خلاصه کنم تا دیدگاهم را برایشان توضیح دهم و در نهایت متوجه می‌شوم که کسی مرا به طفره رفتن از پاسخ متهم می‌کند. این پاسخ به چنین نظر کوتاهی است. سه ساعت طول کشید تا آنچه را که در بخش کوچکی از کتابم آمده بود خلاصه کنم و به همین دلیل سوالات زیادی دریافت می‌کنم و پاسخ من به آنها این است که پاسخ به سوال طولانی است و خلاصه کردن آن برای من دشوار است.
بنابراین امیدوارم قدر شرایط من را بدانید و اینکه نمی خواهم وارد نبردی شوم که نبرد من نیست. همچنین، من نمی توانم برای هر پرسشگر، یک کتاب ۴۰۰ صفحه ای را خلاصه کنم، مگر اینکه پاسخ کوتاه باشد و بتوانم به آن پاسخ دهم. 

آیا حضرت عیسی علیه السلام به عنوان حاکم یا پیامبر نازل خواهد شد؟

۲۷ دسامبر ۲۰۱۹

آیا حضرت عیسی علیه السلام به عنوان حاکم یا پیامبر نازل خواهد شد؟

وقتی این سوال را از علما بپرسید، این پاسخ را خواهید شنید: «حضرت عیسی علیه السلام با شریعت جدیدی حکومت نخواهد کرد، بلکه نازل خواهد شد، همانطور که در صحیحین از ابوهریره آمده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به خدا قسم، پسر مریم به عنوان قاضی عادل نازل خواهد شد...» یعنی حاکم، نه پیامبری با رسالت جدید، بلکه او با شریعت محمد صلی الله علیه و آله و احکام او حکومت خواهد کرد. او نبوت جدید یا احکام جدید نخواهد بود.»
نووی ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «منظور از عبارت «قاضی» ایشان ـ صلی الله علیه و آله ـ این است که ایشان به عنوان قاضی با این شریعت نازل می‌شوند. ایشان به عنوان پیامبری با پیامی جدید و شریعتی ناسخ نازل نمی‌شوند، بلکه قاضی‌ای از قضات این امت هستند.»
قرطبی (رحمه الله) می‌گوید: «ابن ابی ذیب در کتاب «الاصل» و متمم آن، این سخن او را که «امام شما از شماست» و «مادر شما» را نیز بیان کرده است: عیسی علیه السلام با شریعت دیگری برای اهل زمین نخواهد آمد، بلکه برای تأیید و تجدید این شریعت خواهد آمد، زیرا این شریعت آخرین شریعت است و محمد صلی الله علیه و آله و سلم آخرین پیامبران است. این مطلب به روشنی از گفته‌ی قوم به عیسی علیه السلام که گفتند: «بیا و برای ما نماز بخوان.» او خواهد گفت: «نه، برخی از شما بر برخی دیگر امام هستید، به عنوان افتخاری از جانب خداوند برای این قوم.»
حافظ ابن حجر می‌گوید: «منظور از عبارت «قاضی» ایشان، حاکم بودن ایشان است. منظور این است که ایشان به عنوان قاضی با این شریعت نازل خواهند شد، زیرا این شریعت باقی خواهد ماند و نسخ نخواهد شد. بلکه عیسی حاکمی از حاکمان این امت خواهد بود.»
قاضی ایاد (رحمه الله) می‌گوید: «نزول عیسی مسیح و کشتن دجال توسط او، نزد اهل سنت، حقیقتی درست و صحیح است، به دلیل اخبار صحیحی که در این مورد وارد شده است و چیزی که آن را باطل یا تضعیف کند، وارد نشده است، برخلاف آنچه برخی از معتزله و جهمیه گفته‌اند و کسانی که با آنها در انکار این موضوع هم‌عقیده هستند و ادعای آنها مبنی بر اینکه فرموده خداوند متعال در مورد محمد صلی الله علیه و آله: «خاتم النبیین» و فرموده او صلی الله علیه و آله: «بعد از من پیامبری نیست» و اجماع مسلمانان بر این امر و اینکه شریعت اسلامی تا روز قیامت باقی خواهد ماند و منسوخ نخواهد شد، این احادیث را رد می‌کند.»

شواهدی مبنی بر اینکه سرور ما عیسی، علیه السلام، به عنوان پیامبر برانگیخته شده و به عنوان پیامبر حاکم باز خواهد گشت:

اکثر علما معتقدند که حضرت عیسی (علیه السلام) در آخرالزمان فقط به عنوان یک حاکم بازمی‌گردد، نه به عنوان یک پیامبر. این به این دلیل است که آنها معتقدند که پس از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبری یا نبی‌ای نخواهد بود، طبق فرموده خداوند متعال: {الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً} [المائده: 3]، و فرموده او در سوره احزاب: {محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است. و خداوند به هر چیزی داناست} [احزاب]. تمام نظرات علما که قبلاً ذکر کردیم و می‌گویند بازگشت سرور ما عیسی (علیه السلام) به تنها یک حاکم بودن او و نه یک پیامبر بودنش محدود خواهد شد، نتیجه طبیعی این باور است که قرن‌هاست ریشه دوانده است که سرور ما محمد، خاتم پیامبران و همچنین خاتم رسولان است. بنابراین، اکثر علما تمام نشانه‌ها و علائمی را که ثابت می‌کند سرور ما عیسی علیه السلام به عنوان یک پیامبر باز خواهد گشت، همانطور که قبل از اینکه خداوند متعال او را به سوی خود بالا ببرد، بود، نادیده گرفته‌اند. با احترام کامل به نظر اکثر علما که معتقدند سرور ما عیسی علیه السلام در آخرالزمان فقط به عنوان یک حاکم باز خواهد گشت، من با آنها مخالفم و می‌گویم که سرور ما عیسی علیه السلام توسط خداوند متعال به عنوان یک پیامبر برانگیخته شده است و در آخرالزمان همزمان به عنوان یک پیامبر و حاکم باز خواهد گشت، همانطور که در مورد سرور ما محمد صلی الله علیه و آله، سرور ما داوود و سرور ما سلیمان علیهم السلام چنین بود. بلکه از پیامبر ما صلی الله علیه و آله روایت شده است که سرور ما عیسی علیه السلام جزیه را وضع خواهد کرد و این از شریعت نیست. اسلام، بلکه او نیز طبق فرمان خداوند متعال عمل خواهد کرد و شریعت خداوند که بر سرورمان محمد صلی الله علیه و آله نازل شده را نسخ نخواهد کرد، بلکه از آن پیروی خواهد کرد و مهدی نیز مانند او پیرو پیامبر صلی الله علیه و آله است و طبق شریعت او عمل می‌کند و این به هیچ وجه با این واقعیت که هر دو فرستاده مسلمان از جانب خداوند متعال با پیامی خاص به جهانیان هستند، منافاتی ندارد و شواهدی که دانشمندان نادیده گرفته‌اند مبنی بر اینکه سرورمان عیسی علیه السلام به عنوان یک پیامبر باز خواهد گشت، فراوان است، از جمله موارد زیر:

۱- بگو خاتم پیامبران است و نگویید پس از او پیامبری نیست:

جلال الدین سیوطی در کتاب (الدّر المنثور) می‌گوید: «ابن ابی شیبه از عایشه رضی الله عنها روایت کرده که گفت: «بگویید: خاتم النبیین، و نگویید: پیامبری پس از او نیست.» ابن ابی شیبه از شعبی رضی الله عنه روایت کرده که گفت: مردی در حضور مغیره بن شعبه گفت: «صلی الله علیه و آله و سلم بر محمد، خاتم النبیین، پیامبری پس از او نیست.» مغیره گفت: «برای تو کافی است: اگر بگویید: خاتم النبیین، به ما گفته شده که عیسی علیه السلام ظهور خواهد کرد. اگر او ظهور کند، پیش از او و پس از او پیامبری ظهور کرده است.»
در کتاب یحیی بن سلام در تفسیر قول خداوند متعال: «و لکن رسول الله و خاتم النبیین» از ربیع بن صبیح از محمد بن سیرین از عایشه رضی الله عنها روایت شده است که گفت: «نگویید: پس از محمد پیامبری نیست، بلکه بگویید: خاتم النبیین، زیرا عیسی بن مریم به عنوان قاضی عادل و امام عادل نازل خواهد شد و دجال را خواهد کشت، صلیب را خواهد شکست، خوک‌ها را خواهد کشت، جزیه را لغو خواهد کرد و جنگ را لغو خواهد کرد.» «بارهای او».
بانو عایشه (رضی الله عنها) به یقین می‌دانست که پیروان آن صدیق و امین، همچنان از نعمت وحی و رسالت بهره‌مند خواهند بود. او می‌خواست درک صحیح از خاتم پیامبران را بدون هیچ گونه تناقضی نشان دهد. خاتم پیامبران به این معنی است که شریعت او آخرین شریعت است و هیچ کس از مخلوقات خداوند متعال هرگز به مقام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نخواهد رسید. این مقامی والا و جاودانه است که هرگز از پیامبر برگزیده، سرور ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محو نخواهد شد.
ابن قتیبه دینوری سخن عایشه را تفسیر کرده و می‌گوید: «اما سخن عایشه، رضی الله عنها، که «به رسول خدا، خاتم پیامبران، بگویید و نگویید: «پس از او پیامبری نیست»، اشاره به نزول عیسی علیه السلام دارد و این سخن او با سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که «پس از من پیامبری نیست» منافاتی ندارد، زیرا منظور ایشان این بوده که «پس از من پیامبری نیست که آنچه را که من آورده‌ام، نسخ کند»، همانطور که پیامبران علیهم السلام با نسخ فرستاده شدند، و منظور ایشان این بوده که «نگویید مسیح پس از او نازل نخواهد شد.»»
بلکه مثال سرور ما عیسی علیه السلام، هنگامی که در آخرالزمان ظهور می‌کند و شریعت اسلام را اجرا می‌کند، مانند مثال سرور ما داوود و سرور ما سلیمان علیهما السلام است که پیامبران و حاکمان بر اساس شریعت سرور ما موسی علیه السلام بودند. آنها شریعت سرور ما موسی را با شریعت دیگری جایگزین نکردند، بلکه همان شریعت سرور ما موسی علیه السلام را اجرا و حکومت کردند. و سرور ما عیسی علیه السلام نیز هنگامی که در آخرالزمان ظهور کند، چنین خواهد بود.

۲- بین من و او پیامبری نیست:

از ابوهریره، از پیامبر، صلی الله علیه و آله، روایت شده که فرمود: «مادران پیامبران مختلف بودند، اما دینشان یکی بود. من نزدیکترین مردم به عیسی بن مریم هستم، زیرا بین من و او پیامبری نبود. او جانشین من بر امت من است و فرود خواهد آمد...»
در این حدیث که به داستان نزول حضرت عیسی علیه السلام در آخرالزمان می‌پردازد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمودند: «بین من و قیامت پیامبری نیست.» بلکه فرمودند: «بین من و او پیامبری نبوده است.» این نشان می‌دهد که حضرت عیسی علیه السلام از پیامبری بودن مستثنی شده است، زیرا او خاتم پیامبران است.
ما در اینجا آنچه را که سرورمان محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرمود تکرار و تأکید می‌کنیم: «بین من و او پیامبری نبود.» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمود: «بین من و او پیامبری نبود»، زیرا بین سرورمان محمد صلی الله علیه و آله و سلم و سرورمان عیسی علیه السلام، رسول، مهدی، وجود دارد.

۳ - خداوند متعال او را می‌فرستد

در صحیح مسلم، پس از ذکر فتنه دجال: «در حالی که او چنین است، خداوند مسیح بن مریم را می‌فرستد و او در نزدیکی مناره سفید در شرق دمشق، بین دو ویرانه فرود می‌آید و دستانش را بر بال‌های دو فرشته قرار می‌دهد...»
و بعثت، همانطور که قبلاً اشاره کردیم، به معنای فرستادن است، یعنی خداوند متعال مسیح را خواهد فرستاد، و او در مناره سفید فرود خواهد آمد. پس معنای (خدا فرستاد) (خدا فرستاد) است، یعنی او رسول خواهد بود. پس این کلمه مانند خورشید روشن است، پس چرا اصرار بر تمرکز روی کلمه (حاکم) فقط و نه کلمه بعثت..؟
این علاوه بر معجزه نزول او از آسمان است که دستانش را بر بال دو فرشته قرار داده است. آیا لازم است که سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث، پس از همه اینها، به روشنی و صراحت بیان کند که به عنوان پیامبر باز خواهد گشت؟ آیا کلمه «رستاخیز» و معجزه نزول او از آسمان برای اثبات اینکه او به عنوان پیامبر باز خواهد گشت، کافی نیست؟

 

۴- شکستن صلیب و تحمیل جزیه

از ابوهریره (رضی الله عنه) روایت است که گفت: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «سوگند به آنکه جانم در دست اوست، پسر مریم به زودی در میان شما به عنوان قاضی و حاکم عادل فرود خواهد آمد. او صلیب را خواهد شکست، خوک‌ها را خواهد کشت و جزیه را لغو خواهد کرد. پول آنقدر زیاد خواهد شد که هیچ کس آن را نخواهد پذیرفت...» ابن اثیر (رحمه الله) می‌گوید: «لغو جزیه به معنای حذف آن از اهل کتاب و الزام آنها به پذیرش اسلام است، بدون اینکه چیز دیگری از آنها پذیرفته شود. این معنای لغو آن است.»
«و جزیه را واجب می‌کند»: علما در معنای آن اختلاف نظر دارند. برخی گفته‌اند: یعنی او آن را مقرر می‌دارد و بر همه کفار واجب می‌کند، پس یا اسلام یا پرداخت جزیه. این رأی قاضی عیاض (رحمه الله) است.
گفته شد: آن را زمین می گذارد و به دلیل زیاد بودن پول از هیچکس قبول نمی کند، بنابراین گرفتن آن هیچ سودی برای اسلام ندارد.
گفته شد: جزیه از هیچ کس پذیرفته نمی‌شود، بلکه جزیه قتل یا اسلام خواهد بود، زیرا در آن روز از هیچ کس جز اسلام پذیرفته نمی‌شود، طبق حدیث ابوهریره رضی الله عنه، به روایت احمد: «و ادعوا واحدة» یعنی جز اسلام چیزی نخواهد بود. این انتخاب نووی است که آن را به خطابی نسبت داده و بدرالدین عینی آن را برگزیده است. این قول ابن عثیمین رحمة الله علیهم است و ظاهرترین قول است و خدا بهتر می‌داند.
تعریف نسخ عبارت است از: «رفع حکم شرعی سابق، به وسیله دلیل شرعی بعدی». این امر تنها از جانب خداوند متعال و به فرمان و قضای او ممکن است. او قدرت دارد که بندگانش را به هر کاری که بخواهد امر کند، سپس آن حکم را نسخ کند، یعنی آن را بردارد و بردارد.
این واقعیت که حضرت عیسی علیه السلام حکم شرعی ذکر شده در نصوص صریح متعدد قرآن و سنت را نسخ (یعنی تغییر یا حذف) کرد، حقیقتی است که ثابت می‌کند او پیامبری بوده که از سوی خداوند متعال فرستاده شده و دستور تغییر این حکم را داشته است. این واقعیت که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ما خبر داده که حضرت عیسی علیه السلام جزیه را لغو خواهد کرد، ذره‌ای این حقیقت را تغییر نمی‌دهد. هر دو حقیقت، چه حضرت عیسی علیه السلام جزیه را لغو کند و چه به عنوان پیامبر بازگردد، حقایقی هستند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیش از چهارده قرن پیش از آنها خبر داده است.
جزیه در دین اسلام جایز است، همانطور که خداوند متعال می‌فرماید: «با کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان نمی‌آورند و آنچه را که خدا و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌کنند و دین حق را از اهل کتاب نمی‌پذیرند، بجنگید تا زمانی که در حالی که ذلیل هستند، جزیه را به دست خود بپردازند.» (29) [التوبة]. نسخ احکام مقرر در قرآن کریم و سنت پیامبر، تنها از طریق پیامبری که به او وحی می‌شود، امکان‌پذیر است. حتی مهدی پیامبر که در برابر سرور ما عیسی علیه السلام ظاهر خواهد شد، نمی‌تواند این احکام را تغییر دهد. این بخشی از وظایف او به عنوان یک پیامبر نیست، بلکه بخشی از وظایف حضرت عیسی علیه السلام است، زیرا او به عنوان یک پیامبر باز خواهد گشت.
اما در مورد دلیل وضع جزیه در زمان رجعت حضرت عیسی علیه السلام در آخرالزمان، عراقی (رحمه الله تعالی علیه) می‌گوید: «به نظر من پذیرش جزیه از یهودیان و مسیحیان به دلیل شک و تردیدی است که در مورد تورات و انجیلی که در دست دارند، دارند و همچنین به دلیل وابستگی آنها به شریعتی قدیمی - همانطور که ادعا می‌کنند - است. پس وقتی عیسی نازل شود، آن شک برطرف می‌شود، زیرا او را خواهند دید. پس آنها مانند بت‌پرستان می‌شوند، زیرا شک و تردیدشان برطرف می‌شود و امرشان آشکار می‌گردد. پس با آنها مانند خودشان رفتار می‌شود، زیرا چیزی جز اسلام از آنها پذیرفته نمی‌شود و حکم با برطرف شدن علت آن برداشته می‌شود.»
سرور ما عیسی علیه السلام قرآن را نسخ نخواهد کرد و آن را با کتاب یا شریعت دیگری جایگزین نخواهد کرد. بلکه یک یا چند حکم از احکام قرآن کریم را نسخ خواهد کرد. سرور ما عیسی علیه السلام طبق شریعت اسلام حکم خواهد کرد و فقط به قرآن کریم ایمان خواهد آورد و به آن عمل خواهد کرد و به هیچ کتاب دیگری، چه تورات و چه انجیل، عمل نخواهد کرد. در این مورد، او مانند پیامبری است که پیش از این در میان بنی اسرائیل بود. سرور ما عیسی علیه السلام به توراتی که بر موسی علیه السلام نازل شده بود ایمان آورد و از آن پیروی کرد. او جز در چند مورد از آن منحرف نشد. خداوند متعال فرمود: «و ما به دنبال آنها، عیسی بن مریم را فرستادیم، در حالی که تورات پیش از خود را تصدیق می‌کرد و انجیل را که در آن هدایت و نور بود به او دادیم.» و تورات پیش از خود را تصدیق می‌کرد و هدایت و موعظه‌ای برای پرهیزگاران بود. [مائده] و خداوند متعال فرمود: {و تصدیق‌کننده‌ی تورات پیش از من است و تا برخی از آنچه بر شما حرام شده بود را برایتان حلال کنم. و من با نشانه‌ای از پروردگارتان برای شما آمده‌ام، پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید.} [آل عمران]
ابن کثیر ـ رحمه الله ـ در تفسیر آن می‌گوید: «و تصدیق‌کننده‌ی آنچه از تورات پیش از من آمده است» یعنی: پیروی از آن، بدون مخالفت با آنچه در آن بود، مگر در اندکی از آنچه برای بنی‌اسرائیل در مورد برخی از چیزهایی که در آن اختلاف داشتند، بیان کرد، همانطور که خداوند متعال در مورد مسیح به ما خبر می‌دهد که او به بنی‌اسرائیل گفت: «و تا برخی از آنچه بر شما حرام شده بود را برای شما حلال کنم» [آل عمران: ۵۰]. به همین دلیل است که نظر مشهور علما این است که انجیل برخی از احکام تورات را نسخ کرده است.
سرور ما عیسی علیه السلام از تورات پیروی می‌کرد، آن را حفظ می‌کرد و به آن اقرار داشت، زیرا او از پیامبران بنی‌اسرائیل بود. سپس خداوند متعال انجیل را بر او نازل کرد که آنچه را که در تورات بود، تصدیق می‌کرد. اما هنگامی که سرور ما عیسی علیه السلام در آخرالزمان بازگردد، از قرآن پیروی خواهد کرد، آن را حفظ خواهد کرد و آنچه را که در آن است، تصدیق خواهد کرد. او قرآن کریم را نسخ نخواهد کرد و آن را با کتاب دیگری جایگزین نخواهد کرد، بلکه یک یا چند حکم را نسخ خواهد کرد. هیچ کتاب جدیدی از جانب خداوند متعال بر او نازل نخواهد شد. این تفاوت بین رسالت سرور ما عیسی علیه السلام در گذشته و رسالت او در آخرالزمان است و خدا بهتر می‌داند.

۵ - او در مورد درجات مردم در بهشت به آنها می گوید:

در صحیح مسلم، پس از ذکر کشته شدن دجال توسط سرورمان عیسی علیه السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «سپس عیسی بن مریم نزد قومی می‌آید که خداوند آنها را از شر او حفظ کرده است. او صورت‌هایشان را پاک می‌کند و از درجاتشان در بهشت به آنها خبر می‌دهد.»
آیا حضرت عیسی علیه السلام به تنهایی درجات مردم را در بهشت بیان خواهد کرد؟
آیا حضرت عیسی علیه السلام غیب می داند؟
آیا حاکمی یا انسانی عادی هست که بتواند چنین کاری انجام دهد؟
البته، پاسخ منفی خواهد بود. هر کسی که این کار را انجام دهد، فقط پیامبری است که خداوند متعال این توانایی را به او داده است. این نشانه دیگری است که سرور ما عیسی، علیه السلام، به عنوان یک پیامبر باز خواهد گشت، بدون اینکه نیازی باشد پیامبر، صلی الله علیه و آله و سلم، در همین حدیث به صراحت به ما اطلاع دهد که او به عنوان یک پیامبر باز خواهد گشت. این مدرک نیازی به توضیح دیگری در همین حدیث برای اثبات بازگشت او به عنوان یک پیامبر ندارد.

۶ - دجال کشته می‌شود:

بزرگترین فتنه بر روی زمین از زمان خلقت آدم تا روز قیامت به دست سرور ما عیسی علیه السلام خواهد بود، همانطور که احادیث صحیح بر آن دلالت دارند. فتنه دجال در سراسر زمین گسترش می‌یابد و پیروان او افزایش می‌یابند، اما جز تعداد کمی از مؤمنان از آن نجات نمی‌یابند. هیچ کس نمی‌تواند او را بکشد، مگر یک نفر که خداوند متعال به او توانایی این کار را داده است، زیرا سرور ما عیسی علیه السلام او را با نیزه خود در دروازه لود در فلسطین خواهد کشت.
توانایی کشتن دجال فقط به یک پیامبر داده شده است، همانطور که در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: «من غیر از دجال، بر شما می‌ترسم. اگر او در حالی که من در میان شما هستم ظهور کند، من از طرف شما با او دشمنی خواهم کرد. اما اگر در حالی که من در میان شما نیستم ظهور کند، هر کس دشمن خود است و خداوند جانشین من بر هر مسلمانی است.» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به یارانش اطلاع داد که اگر دجال در زمان او ظهور کند، می‌تواند او را شکست دهد. با این حال، اگر در حالی که آنها در میان آنها نیستند ظهور کند، هر کس برای خود استدلال خواهد کرد و خداوند متعال جانشین او بر هر مؤمنی است. بنابراین، پروردگارش، متعال، او را جانشین خود قرار داد تا حامی مؤمنان و محافظ آنها از فتنه‌های دجال باشد، زیرا هیچ فتنه‌ای سخت‌تر از آن بین خلقت آدم و روز قیامت وجود ندارد.

خطر باور به اینکه حضرت عیسی علیه السلام در آخرالزمان فقط به عنوان یک حاکم باز خواهد گشت:

هر کسی که معتقد باشد سرور ما عیسی علیه السلام در آخرالزمان تنها به عنوان یک حاکم سیاسی بازخواهد گشت و هیچ ارتباطی با دین جز تحمیل جزیه، شکستن صلیب و کشتن خوک ندارد، به جدیت این باور و پیامدهای آن پی نبرده است. من در مورد پیامدهای این باور فکر کردم و دریافتم که منجر به نزاع‌ها و خطرات بزرگی خواهد شد. اگر کسانی که به این باور معتقدند، به آنها پی ببرند، نظرات و فتاوای آنها تغییر خواهد کرد. پس ای خواننده من، با من همراه شوید تا جدیت این باور را تصور کنیم، زمانی که سرور ما عیسی علیه السلام به عنوان حاکم ما به مدت هفت سال یا چهل سال در میان ما زندگی می‌کند، همانطور که در احادیث شریف نبوی آمده است:
۱- با این باور، حضرت عیسی علیه السلام تنها یک حاکم سیاسی خواهد بود که هیچ دخالتی در امور دینی نخواهد داشت. مسائل فقهی در دوران او در دست علمای دینی عادی خواهد بود.
۲- با این باور، او در هیچ مسئله فقهی حرف آخر را نخواهد زد، چرا که نظر مذهبی او چیزی بیش از یک نظر در میان آرای فقهی باقی‌مانده که مسلمانان ممکن است از دیگران اقتباس کنند یا بگیرند، نخواهد بود.
۳- با این باور، بهترین حالت برای دخالت حضرت عیسی علیه السلام در دین این است که ایشان تجدیدکننده دین باشند، به این معنی که نظر ایشان بر اساس دیدگاه خودشان باشد و نه بر اساس وحی که بر ایشان نازل شده باشد. در هر دو حالت تفاوت زیادی وجود دارد. در حالت اول، هر شخص یا عالم دینی می‌تواند با حضرت عیسی علیه السلام در مورد نظرات دینی که بیان می‌کند، بحث کند و یا در نظر شخصی خود درست می‌گوید یا اشتباه می‌کند. در حالت دوم، نظر حضرت عیسی علیه السلام بر اساس وحیی خواهد بود که بر ایشان نازل شده است، بنابراین هیچ کس اجازه بحث در مورد آن را ندارد.
۴- با این اعتقاد و اینکه او فقط یک حاکم عادل است، هر مسلمانی را خواهید یافت که در مقابل سرور ما عیسی علیه السلام بایستد و وقتی او در هر مسئله فقهی نظر خود را بیان می‌کند، با او مخالفت و او را رد کند و به سرور ما عیسی علیه السلام بگوید: ((کار تو فقط یک حاکم سیاسی است و به امور دینی کاری نداری))! این اتفاق احتمالاً در کشوری رخ می‌دهد که میلیون‌ها مسلمان با روح‌های مختلف، چه روح‌های خوب و چه روح‌های بد، در آن زندگی می‌کنند.
۵- با این باور، ممکن است که سرور ما عیسی علیه السلام با قرآن و علوم آن آشنا نبوده و علمایی از او بهتر باشند، بنابراین مردم از آنها در مورد مسائل فقهی سوال می‌کنند و از سرور ما عیسی علیه السلام سوال نمی‌کنند. اما در حالت دیگر، چون او پیامبر بود، خداوند متعال او را به عنوان پیامبر و حاکم بر اساس شریعت اسلام می‌فرستد. او قطعاً علم به قرآن و سنت را خواهد داشت و با آن می‌تواند بین مردم قضاوت کند.
۶- برادر عزیزم، تصور کنید که هر مسلمانی نزد حضرت عیسی علیه السلام برود و از او در مورد تفسیر آیه‌ای از قرآن یا هر مسئله دینی سوال کند، و پاسخ حضرت عیسی علیه السلام با این عقیده باشد: (تفسیر آیه شریفه آن است که قرطبی گفته است، چنین و چنان است، یا تفسیر آن آن است که شعراوی گفته است، چنین و چنان است، و من، مانند حضرت عیسی، مثلاً به رأی ابن کثیر متمایل هستم). در این صورت، سؤال‌کننده حق دارد بر اساس این عقیده، تفسیری را که مطابق میلش است، انتخاب کند.

با این باور، برادر عزیزم، آیا می‌توانی تمام این حالاتی را که برای سرورمان عیسی علیه السلام پیش می‌آید، تصور کنی، زمانی که او در آخرالزمان تنها به عنوان یک حاکم بازگردد، بدون اینکه مانند قبل وحیی بر او نازل شود؟

اینها برخی از موقعیت‌هایی هستند که من با این باور بر اساس ماهیت تفاوت‌های روح‌های انسانی که در همه زمان‌ها و در همه اعصار می‌بینیم، تصور کردم. و مطمئناً موقعیت‌های دیگری نیز وجود دارد که سرور ما عیسی، علیه السلام، با این باور در معرض آنها قرار خواهد گرفت. بنابراین، آیا سرور ما عیسی، علیه السلام، از این موقعیت عجیب راضی خواهد بود؟
برادر عزیزم، آیا راضی می‌شوی که یکی از پیامبران خداوند متعال در آخرالزمان به صورت یک انسان عادی و بدون وحی به سوی ما بازگردد؟
آیا خداوند متعال از این وضعیت بد برای رسولش که روحی از جانب اوست، راضی خواهد بود؟
آیا این عادلانه است که خداوند متعال، حضرت عیسی علیه السلام را با جایگاهی پایین‌تر از آنچه قبلاً داشت، به دنیا بازگرداند، حتی اگر او حاکم کل جهان باشد؟
خودتان را جای سرورمان عیسی مسیح، که درود خدا بر او باد، بگذارید. آیا ترجیح می‌دادید به عنوان یک پیامبر مانند گذشته به دنیا برگردید، یا به عنوان یک حاکم که با همه این بدرفتاری‌ها روبروست؟
خداوند متعال - و خدا بهتر می‌داند - در آخرالزمان، سرور ما عیسی علیه السلام را به عنوان پیامبر یا رسول یا پیامبری که وحی به او نازل می‌شود، بازمی‌گرداند، همانطور که قبلاً محترم و محترم بود، و خداوند متعال در بازگشت او از مقام او نخواهد کاست. عیسی علیه السلام با علم به قرآن و سنت باز خواهد گشت و پاسخ‌هایی برای حل مسائل فقهی مورد اختلاف خواهد داشت. او بر اساس شریعت پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم حکم خواهد کرد و قرآن با کتاب دیگری منسوخ نخواهد شد. در دوران حکومت او، اسلام بر همه ادیان غالب خواهد شد. در واقع، من بعید نمی‌دانم که خداوند متعال او را با معجزاتی که قبل از عروج به سوی خود از او پشتیبانی کرده بود، مانند خلق تصویر پرنده از گل، سپس دمیدن در آن و تبدیل شدن آن به پرنده‌ای پرنده، تأیید کند. او به اذن خداوند متعال، نابینا و مبتلا به پیسی را شفا می‌دهد و مردگان را به اذن خداوند زنده می‌کند و مردم را از آنچه در خانه‌هایشان است، آگاه می‌سازد. خداوند متعال در آخرالزمان، او را با معجزات و دلایل دیگری که پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم به آنها اشاره کرده است، مانند آگاه کردن مردم از درجاتشان در بهشت، تأیید خواهد کرد.
علاوه بر این، من معتقدم که عیسی علیه السلام همان پیامبری است که در سوره بینه به آن اشاره شده است، زیرا اهل کتاب در زمان او پس از آنکه عیسی علیه السلام برایشان حجت آورد، دچار تفرقه خواهند شد و تأویل قرآن کریم در زمان او خواهد بود، همانطور که در فصل قبل و آنچه در آیات شریفه آمده است، توضیح دادیم: «آیا جز تأویل آن را در روزی که تأویل آن بیاید، انتظار دارند؟» «سپس تأویل آن بر عهده ماست» و «و قطعاً اخبار آن را پس از مدتی خواهید دانست» و خدا داناتر است.

برشی از فصل «دود زلال» از کتاب «نامه‌های منتظر»

۳۰ دسامبر ۲۰۱۹
 

برشی از فصل «دود نشان داده شده»

با توجه به اینکه برخی از نکات منتشر شده در اینجا با سایر موارد ذکر شده در کتاب من، پیام‌های مورد انتظار، رابطه علمی دارند، این نکات صرفاً نتایج هستند.

شکل حیات بر روی سیاره زمین پس از گسترش دود مرئی

قبل از نشانه دود، تمدن بشری در اوج خود خواهد بود و جمعیت بشر در بالاترین نقطه نمودار قرار خواهد گرفت. پس از نشانه دود، زندگی در سیاره زمین تغییر خواهد کرد و تمدن بشری حداکثر به قرن هجدهم میلادی باز خواهد گشت. بخش زیادی از علوم تمدن مدرن در کتاب‌ها مستند شده و در کتابخانه‌ها و دانشگاه‌ها موجود خواهد بود، اما بیشتر این علوم برای زمان دود معتبر نخواهد بود و بخش زیادی از علوم بدون بهره‌گیری از آن در کتاب‌ها باقی خواهد ماند. بر اساس تجزیه و تحلیل اثرات دود نشان داده شده، چه منبع آن سقوط یک دنباله‌دار به زمین باشد و چه فوران یک آتشفشان عظیم، می‌توانیم زندگی در سیاره زمین را از پخش شدن دود در آسمان کره زمین تا روز قیامت در نکات زیر تصور کنیم:
۱- مرکز سقوط دنباله‌دار یا فوران عظیم آتشفشانی تقریباً به طور کامل نابود خواهد شد و به احتمال زیاد از این انفجار تا روز قیامت، زندگی تقریباً غیرممکن خواهد شد و خدا بهتر می‌داند.
۲- پس از فوران عظیم آتشفشان، باران آتشفشانی مملو از کربن خفه‌کننده و آلاینده خواهد بارید که منجر به خفگی می‌شود و دود آن مردم را آزار می‌دهد. مؤمن مانند سرماخوردگی به آن مبتلا می‌شود، در حالی که کافر آن را چنان با صدای بلند بیرون می‌دهد که از هر گوشش بیرون می‌زند. این اتفاق در هفته‌های اول پس از فوران آتشفشان رخ می‌دهد. پس از آن، این اثر با گذشت زمان و بسته به مدت فوران آتشفشان کاهش می‌یابد. اثر فوران آتشفشانی عظیم که یک هفته طول می‌کشد با مدت فوران آتشفشانی عظیم که یک ماه طول می‌کشد متفاوت است. بنابراین، دعای مردم در آن زمان این خواهد بود: «پروردگارا، عذاب را از ما دور کن. ما مؤمنیم.» [الدخان]، تا زمانی که فوران عظیم آتشفشان متوقف شود، و خدا بهتر می‌داند.
۳- شهرهای زیادی پوشیده از خاکستر آتشفشانی وجود خواهند داشت و برداشتن لایه های ضخیم این خاکستر دشوار خواهد بود، بنابراین نتیجه این خواهد بود که این شهرها دوباره متروکه و غیرقابل سکونت خواهند شد.
۴- خاک کشاورزی تحت تأثیر باران اسیدی قرار خواهد گرفت و محصولات کشاورزی برای چند ماه کاهش خواهند یافت.
۵- زمین به دلیل زمستان آتشفشانی وارد عصر یخبندان خواهد شد.
۶- زندگی در بسیاری از مناطق زمین تغییر خواهد کرد. مناطقی وجود خواهند داشت که پس از کشاورزی، پوشیده از یخ می‌شوند، مناطق بیابانی وجود خواهند داشت که به کشاورزی تبدیل می‌شوند و مناطق کشاورزی وجود خواهند داشت که به خاکستر یا بیابان تبدیل می‌شوند و برای زندگی مناسب نخواهند بود.
۷- دمای زمین نسبت به قبل کاهش می‌یابد، زیرا دود، پرتوهای خورشید را مسدود می‌کند و تاریکی به درجات مختلف زمین را فرا می‌گیرد. غلظت دود به مرور زمان کاهش می‌یابد، اما اثر دود تا روز قیامت در آسمان زمین باقی خواهد ماند - و خدا بهتر می‌داند - من این دوران را دوران دود آشکار می‌نامم.
۸- بسیاری از کارخانه‌هایی که به هوای پاک وابسته هستند، از کار خواهند افتاد یا تحت تأثیر دود قرار خواهند گرفت.
۹- به دلیل وسعت خساراتی که این فاجعه جهانی ایجاد خواهد کرد، رکود اقتصادی جهانی یا فروپاشی اقتصادی جهانی رخ خواهد داد.
۱۰- دستگاه‌های تهویه مطبوع تحت تأثیر دود قرار می‌گیرند یا از کار می‌افتند.
۱۱- دستگاه‌های خورشیدی تحت تأثیر دود قرار می‌گیرند یا از کار می‌افتند.
۱۲- دوران کاوش‌های فضایی و عصر تلسکوپ‌ها و رصدخانه‌های نجومی به دلیل فقدان آسمان صاف که امکان رصد فضا را فراهم کند، به پایان خواهد رسید.
۱۳- دوران سفر با هواپیما، جنگ‌های هوایی و موتورهای جت به پایان خواهد رسید.
۱۴- عصر سفرهای زمینی و دریایی تنها در صورتی فرا خواهد رسید که راهکارهایی برای کار موتورهای خودرو و کشتی در حضور هوای پر از دود پیدا شود.
۱۵- بسیاری از سلاح‌ها بدون استفاده در موزه‌ها قرار خواهند گرفت و من معتقدم که شکل جنگ‌ها در این دوران به دلیل عدم استفاده از بسیاری از سلاح‌ها، شبیه شکل جنگ‌ها در قرن هجدهم یا حداکثر شبیه شکل جنگ در جنگ جهانی اول است، و الله اعلم.
۱۶- دوران ماهواره‌ها و کانال‌های ماهواره‌ای به پایان خواهد رسید، یا فناوری ارتباطات به شدت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
۱۷- نوعی بیماری مربوط به دستگاه تنفسی وجود دارد که در آغاز دوران دود شیوع می‌یابد (مؤمن آن را مانند سرماخوردگی می‌گیرد و کافر آن را بیرون می‌دهد تا از هر گوشش بیرون آید).
۱۸- می‌توان آثار انشقاق ماه بر روی زمین را نیز به این آثار اضافه کرد، در صورتی که علامت انشقاق ماه قبل از علامت دود شفاف رخ داده باشد (به رابطه علمی انشقاق ماه با علائم بزرگ قیامت در فصل انشقاق ماه مراجعه کنید).

اینها برخی از نکاتی است که من از طریق مطالعه فروتنانه‌ام در مورد نتایج یک فوران آتشفشانی عظیم یا سقوط یک ستاره دنباله‌دار که به اندازه کافی بزرگ است تا زمین را به طور کامل نابود نکند، به آنها رسیده‌ام. ممکن است اثرات دیگری نیز وجود داشته باشد که فقط خداوند متعال می‌داند، اما شکل زندگی روی سیاره زمین مطمئناً با آنچه اکنون داریم متفاوت خواهد بود. می‌توانید احساسات مردم و رنج آنها را در سازگاری با شکل جدید زندگی پس از چشیدن زندگی لوکسی که اکنون در آن زندگی می‌کنیم، تصور کنید. بنابراین، توصیف خداوند متعال وقتی که فرمود: «روزی که آسمان دودی آشکار می‌آورد که مردم را فرا می‌گیرد. این عذابی دردناک است.» [سوره دخان]، کامل بود، بنابراین واکنش مردم در آیه‌ای که بلافاصله پس از آن می‌آید این بود: «پروردگارا.» «عذاب را از ما دور کن؛ ما ایمان داریم.» [سوره دخان] از این آیه، می‌توانیم میزان فاجعه‌ای را که این نسل با حرکت از مرحله‌ای از تجمل به مرحله‌ای از بدبختی و فرسودگی که قبلاً هرگز به آن عادت نکرده‌اند، تجربه خواهد کرد، ببینیم و خدا بهتر می‌داند.

برشی از فصل مربوط به حضرت مهدی (عج) از کتاب «نامه‌های منتظر»

۳۰ دسامبر ۲۰۱۹

برشی از فصل مربوط به حضرت مهدی (عج) از کتاب «نامه‌های منتظر»

(مهدی از جانب خداوند متعال برای امت فرستاده خواهد شد)

بخشی از پاسخ به سوال متداول من: چرا پیامبر در مورد فرستادن رسول جدید به ما چیزی نگفت؟
اکنون بخشی از پاسخ این سؤال را منتشر می‌کنم. پاسخ کامل شامل چندین نکته است، از جمله اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در چندین حدیث به ما بشارت مهدی داده است، همانطور که سرور ما عیسی علیه السلام به سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم بشارت داده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همچنین مهدی را برای ما توصیف کرده است، و این برای مثال در مورد صلاح الدین یا قُطُز اتفاق نیفتاده است. او از اعمال او و معجزاتی که در دوران حکومتش رخ خواهد داد، برای ما گفته است.
اما در اینجا بخشی از آن را که مربوط به پیامبر است که به ما می‌گوید خداوند متعال مهدی را برای ما خواهد فرستاد، نقل می‌کنم. در اینجا بخشی از پاسخ آمده است. کسانی که شواهد بیشتری می‌خواهند، باید کتاب را بخوانند، زیرا من نمی‌توانم کتاب را نقل قول کنم یا خلاصه‌ای از آن را در اینجا ارائه دهم.

(مهدی از جانب خداوند متعال برای امت فرستاده خواهد شد)

از عبدالرحمن بن عوف، از پدرش، که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند از خاندان من مردی را برمی‌انگیزد که دندان‌های ثنایای او از هم جدا و پیشانی‌اش پهن است، زمین را پر از عدل و داد می‌کند و اموال فراوانی فراهم می‌آورد.»
از ابوسعید خدری روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مهدی در امت من ظهور می‌کند. خداوند او را به عنوان فرجی برای مردم می‌فرستد. امت آباد می‌شوند، دام‌ها شکوفا می‌شوند، زمین گیاهان خود را می‌رویاند و مال فراوان می‌شود.»
از ابوسعید خدری روایت شده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «شما را به مهدی بشارت می‌دهم. او در زمانی که اختلاف و زلزله در میان امت من باشد، در میان آنها مبعوث می‌شود. زمین را پر از عدل و داد می‌کند، همانطور که پر از ظلم و ستم شده است. اهل آسمان و زمین از او راضی خواهند بود. او اموال را به طور عادلانه تقسیم خواهد کرد.» مردی از او پرسید: «عدالت» چیست؟ فرمود: «عدالت در میان مردم».
اینها برخی از احادیث نبوی بودند که در آنها پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به این نکته اشاره کرده‌اند که خداوند متعال، مهدی را برای امت خواهد فرستاد. کلمه «بعث» در اینجا معانی بسیار مهمی دارد که مهمترین آنها فرستادن است. در بیشتر احادیثی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است، کلمه «بعث» به معنای فرستادن است. از سهل بن سعد (رضی الله عنه) روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من و قیامت اینگونه مبعوث شده‌ایم» و با دو انگشت خود اشاره کرد و آنها را دراز نمود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من فقط برای تکمیل اخلاق نیک مبعوث شده‌ام.» [روایت احمد] از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با بیش از یک سلسله روایت ثابت شده است که فرمود: «بهترین قرن‌ها، قرنی است که من در آن مبعوث شده‌ام، سپس کسانی که بعد از آنها می‌آیند، سپس کسانی که بعد از آنها می‌آیند.» این مطلب در صحیحین از طریق بیش از یک سلسله روایت ثابت شده است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همین تعبیر را در مورد بازگشت سرور ما عیسی علیه السلام در آخرالزمان به کار برد. در صحیح مسلم، پس از ذکر فتنه دجال، آمده است: «در حالی که او چنین است، خداوند مسیح بن مریم را می‌فرستد و او در نزدیکی مناره سفید در شرق دمشق، بین دو سنگ پراکنده فرود می‌آید و دستانش را بر بال‌های دو فرشته قرار می‌دهد...»
بنابراین این کلمه واضح است و در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مکرراً استفاده شده است و بیشتر کاربرد آن به معنای فرستادن است، یعنی خداوند متعال او را می‌فرستد یا کسی او را می‌فرستد، بنابراین فرستاده شده، رسول نامیده می‌شود. اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دانست که این کلمه معروف به معنای فرستادن، بعداً برای مسلمانان آشفتگی ایجاد می‌کند، هنگام ذکر مهدی و سرورمان عیسی علیه السلام، آن را همراه با نام خداوند متعال به کار نمی‌برد و ما را در مورد معنای رستاخیز سردرگم نمی‌کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌توانست بگوید: «مردی از خاندان من ظهور خواهد کرد» و نگوید: «خداوند مردی از خاندان من را خواهد فرستاد...» کلمه رستاخیز در احادیث مربوط به مهدی مکرراً ذکر شده است. در بیش از یک حدیث نبوی، یک پیوستگی لفظی وجود دارد که خداوند متعال مهدی را خواهد فرستاد. در مورد سرورمان عیسی علیه السلام نیز همینطور است: «...هنگامی که خداوند مسیح پسر... مریم را فرستاد...».
برای فهمیدن معنای گفته پیامبر در مورد عبارت «خداوند متعال مهدی را خواهد فرستاد»، باید معنای «فرستادن» را در زبان بفهمیم. از این طریق می‌توانید قضاوت کنید که منظور از عبارت «خداوند متعال مهدی را خواهد فرستاد» یا «خداوند سرور ما عیسی علیه السلام را خواهد فرستاد» چیست. در کتاب «دایره‌المعارف عقاید»، مفهوم «فرستادن» به شرح زیر است:

تعریف رستاخیز در زبان بسته به آنچه به آن مربوط می‌شود، متفاوت است. ممکن است به معانی زیر به کار رود:

۱- فرستادن: گفته می‌شود کسی را فرستادم یا او را فرستادم، یعنی او را فرستادم. از عمار بن یاسر، رضی الله عنه، روایت است که گفت: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرا به کاری فرستاد و من ناپاک شدم و آبی نیافتم، پس در شن غلتیدم، همانطور که حیوان غلت می‌زند...» [متفق علیه].
۲- زنده شدن از خواب: گفته شده: او را از خوابش زنده کرد اگر او را بیدار کرد (و این معنا با حال مهدی و رسالت او مناسب نیست).
۳- استراحه: اصل آن بعث است و از آن به شتر ماده گفته می‌شد: بعثه اگر او را تحریک می‌کردم و زانو زده بود، و در این باره ازهری در تهذیب اللغه می‌گوید: (لیث گفت: شتر را تحریک کردم و اگر افسارش را باز می‌کردم و بیرون می‌فرستادم، بلند می‌شد، اگر زانو زده بود، آن را تحریک کردم).
همچنین فرمود: بعثت در کلام اعراب دو معنا دارد: یکی از آنها فرستادن است، مانند فرموده خداوند متعال: «ثُمَّ بَعْدَهُمْ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمُلْکَهُ بِآیاتِنَا فَإِنَّهُمْ کَبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِینَ» [یونس]، یعنی فرستادیم.
رستاخیز همچنین به معنای زنده کردن مردگان توسط خداوند است. این امر در فرموده خداوند متعال مشهود است: «ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (بقره: ۵۶) یعنی شما را زنده کردیم.
ابوهلال در الفروق می‌گوید: «بیرون آوردن خلق» نامی است برای بیرون آوردن آنها از قبرهایشان به جایگاه قیامت. از این روست قول خداوند متعال: «گفتند: وای بر ما! چه کسی ما را از بسترهایمان برانگیخت؟» این همان چیزی است که خداوند رحمان وعده داده است و فرستادگان راست گفته‌اند.» (یاسین)

نقل قول از کتاب «رسالات مورد انتظار» به پایان می‌رسد. فصل: مهدی پیامبر. هر کس شواهد بیشتری می‌خواهد، باید کتاب را بخواند.

تعداد تقریبی مردگان و فوت‌شدگان در زمان نشانه‌های قیامت

۲۸ دسامبر ۲۰۱۹

تعداد تقریبی مردگان و فوت‌شدگان در زمان نشانه‌های قیامت


مایک رامپینو، زمین‌شناس دانشگاه نیویورک، و استنلی امبروز، انسان‌شناس دانشگاه ایلینوی، معتقدند که آخرین تنگنای جمعیتی که نژاد بشر تجربه کرد، نتیجه فوران عظیم آتشفشان توبا بود. آنها معتقدند که شرایط پس از آن فوران با شرایط پس از یک جنگ هسته‌ای تمام‌عیار، اما بدون تشعشعات، قابل مقایسه بود. میلیاردها تن اسید سولفوریک که پس از فاجعه توبا به استراتوسفر صعود کرد، جهان را برای چندین سال در تاریکی و یخبندان فرو برد و فتوسنتز ممکن است تقریباً متوقف شده باشد و منابع غذایی را برای انسان‌ها و حیواناتی که از آنها تغذیه می‌کنند، از بین برده باشد. با فرا رسیدن زمستان آتشفشانی، اجداد ما گرسنه ماندند و از بین رفتند و تعداد آنها به تدریج کاهش یافت. آنها ممکن است در مناطق حفاظت‌شده (به دلایل جغرافیایی یا اقلیمی) بوده‌اند.
یکی از بدترین چیزهایی که در مورد این فاجعه گفته می‌شود این است که برای حدود ۲۰،۰۰۰ سال، تنها چند هزار انسان در کل سیاره زندگی می‌کردند. این بدان معناست که گونه ما در آستانه انقراض بود. اگر این درست باشد، به این معنی است که اجداد ما اکنون به اندازه کرگدن سفید یا پاندای غول‌پیکر در معرض خطر انقراض بودند. با وجود همه مشکلات، به نظر می‌رسد که بقایای گونه ما در پی فاجعه توبا و ظهور عصر یخبندان، در مبارزه برای بقا موفق بوده‌اند. جمعیت ما اکنون تقریباً هفت و نیم میلیارد نفر (هر میلیارد معادل هزار میلیون نفر است) است که حدود ۱.۸ میلیارد نفر مسلمان را شامل می‌شود. این درصد یک چهارم جمعیت فعلی جهان را تشکیل می‌دهد. برای محاسبه تعداد کشته‌شدگان پس از پنج فاجعه طبیعی عظیم (مانند آنچه در مورد ابرآتشفشان توبا اتفاق افتاد) که به سیاره برخورد خواهد کرد، ابتدا باید جمعیت فعلی جهان را محاسبه کنیم.

جمعیت جهان در حال حاضر:

طبق برآوردهای سازمان ملل متحد، جمعیت جهان در سال ۲۰۲۰ به بیش از هفت و نیم میلیارد نفر خواهد رسید و انتظار می‌رود جمعیت جهان در سی سال آینده دو میلیارد نفر افزایش یابد. این بدان معناست که جمعیت جهان از ۷.۷ میلیارد نفر در حال حاضر به ۹.۷ میلیارد نفر تا سال ۲۰۵۰ و ۱۱ میلیارد نفر تا سال ۲۱۰۰ افزایش خواهد یافت. ۶۱۱TP3T از جمعیت جهان در آسیا (۴.۷ میلیارد نفر)، ۱۷ درصد در آفریقا (۱.۳ میلیارد نفر)، ۱۰ درصد در اروپا (۷۵۰ میلیون نفر)، ۸ درصد در آمریکای لاتین و کارائیب (۶۵۰ میلیون نفر) و ۵ درصد باقی مانده در آمریکای شمالی (۳۷۰ میلیون نفر) و اقیانوسیه (۴۳ میلیون نفر) زندگی می‌کنند. چین (۱.۴۴ میلیارد نفر) و هند (۱.۳۹ میلیارد نفر) همچنان بزرگترین کشورهای جهان هستند.
جمعیت ۷.۷ میلیارد نفری جهان اکنون در ۱۴۸.۹ میلیون کیلومتر مربع از خشکی زندگی می‌کنند، یعنی قسمت بیرونی پوسته زمین که توسط آب پوشیده نشده است.

در اینجا به فضای قابل سکونتی می‌رسیم که در نهایت نژاد بشر در آن زنده خواهد ماند، که همان شام است:
منطقه شام که در حال حاضر شامل چهار کشور لبنان، فلسطین، سوریه و اردن است و برخی از مناطقی که از سرزمین‌های آنها تشکیل شده‌اند، مانند: مناطق شمال سوریه متعلق به ترکیه، صحرای سینا در مصر، منطقه الجوف و منطقه تبوک متعلق به عربستان سعودی و شهر موصل متعلق به عراق، مساحت کل این منطقه حداکثر از حدود ۵۰۰ هزار کیلومتر مربع تجاوز نمی‌کند و جمعیت آن حداکثر از صد میلیون نفر تجاوز نمی‌کند.
همین منطقه و همین منابع طبیعی، آخرین نسل‌های بشریت را قبل از روز قیامت در خود جای خواهد داد. این تنها مکان مناسب برای خودکفایی در منابع طبیعی خود است، به این معنی که نیازی به آنچه اکنون واردات از خارج از کشور نامیده می‌شود، وجود ندارد. مردمی که در آخرالزمان در شام ساکن خواهند شد، کاملاً به منابع طبیعی، از جمله آب، کشاورزی، معدن و تمام منابع مختلفی که انسان‌ها برای زنده ماندن به آن نیاز دارند، وابسته خواهند بود.

اکنون سوال این است: آیا شام می‌تواند هفت میلیارد نفر را بدون نیاز به جهان خارج در خود جای دهد؟

البته پاسخ منفی خواهد بود. عددی که ما برای جمعیت فعلی شام، که حدود ۱۰۰ میلیون نفر است، تعیین کرده‌ایم، بخشی از منابع مختلف خود را از نقاط مختلف جهان وارد می‌کند. با این حال، کمی فراتر از این عدد می‌رویم و به طور دلخواه می‌گوییم که شام می‌تواند ۵۰۰ میلیون نفر را در مساحتی حدود ۵۰۰ کیلومتر مربع جای دهد. این بدان معناست که تراکم جمعیت تقریباً ۱۰۰ نفر در هر کیلومتر مربع خواهد بود. این رقم از تراکم جمعیت یک کشور پرجمعیت با منابع کم، مانند بنگلادش، فراتر می‌رود.

اینها تعداد تقریبی جمعیت باقی‌مانده جهان پس از وقوع پنج فاجعه طبیعی عظیم و تعداد نامعلومی از بلایای طبیعی متوسط و کوچک است. اگر شمارش معکوس برای نشانه‌های قیامت از همین حالا شروع شود و جمعیت جهان اکنون به حدود هفت و نیم میلیارد نفر برسد، پس از حداقل سه قرن، همانطور که قبلاً اشاره کردیم، جمعیت آن طبق علمی‌ترین تخمین، تقریباً به حدود پانصد میلیون نفر خواهد رسید و خدا بهتر می‌داند.

حالا سوال این است: هفت میلیارد نفر باقی مانده کجا هستند؟

پاسخ: آنها در میان کشته‌شدگان و در حال مرگ به دلیل بلایای طبیعی پی در پی در طول دوره‌ای نه کمتر از تقریباً سه قرن هستند..!


خواننده عزیز، آیا عددی را که به شما گفتم، متوجه شدید؟ تقریباً هفت میلیارد نفر است، به این معنی که این عدد تقریباً هفت برابر جمعیت هند است. همه اینها در عرض سه قرن یا بیشتر جزو مردگان و در حال مرگ محسوب می‌شوند و حداکثر بیش از ۵۰۰ میلیون نفر زنده روی سیاره زمین باقی نخواهند ماند، زیرا آنها در منطقه‌ای به مساحت حداکثر ۵۰۰ هزار کیلومتر مربع در شام حضور خواهند داشت. این عدد اغراق‌آمیز است، زیرا شام با منابع، آب و مزارع خود، نیم میلیارد نفر را در خود جای نخواهد داد. با این حال، من این عدد را که حداکثر چیزی است که ذهن انسان می‌تواند تصور کند، تعیین می‌کنم تا در نهایت به این نتیجه برسم که هفت میلیارد نفر در عرض حداقل سه قرن جزو مردگان، مفقودین و در حال مرگ محسوب می‌شوند. این در صورتی است که ما اکنون در سال ۲۰۲۰ و در طول مصیبت بزرگ هستیم که در پایان آن مهدی ظهور خواهد کرد. در نتیجه، در پایان آن مصیبت، آتشفشان عظیم فوران خواهد کرد و دود ایجاد خواهد کرد. اگر زمان شمارش معکوس نشانه‌های قیامت متفاوت باشد و آن وقایع مثلاً در سال ۲۰۵۰ آغاز شوند، همان تعداد افرادی که به عنوان زنده در شام ذکر کردیم، باقی خواهند ماند که حداکثر حدود نیم میلیارد نفر است. با این حال، تعداد کشته‌شدگان و درگذشتگان در طول دوره نشانه‌های قیامت متفاوت خواهد بود و تقریباً نه میلیارد نفر می‌شود. با این حال، اگر شمارش معکوس نشانه‌های قیامت با سال ۲۱۰۰ آغاز شود، تعداد کشته‌شدگان و درگذشتگان تقریباً به یازده میلیارد نفر خواهد رسید. بنابراین، خواننده عزیز، شما می‌توانید تعداد کشته‌شدگان و درگذشتگان را در هر زمانی که اولین فاجعه بزرگ، یعنی دود آشکار، آغاز می‌شود تا آخرین این فاجعه‌های عظیم، یعنی فوران آتشفشان عدن، تخمین بزنید.

خواننده گرامی، بیایید محاسبات لازم را برای تخمین تقریبی تعداد مرگ و میر انسان‌ها پس از هر یک از پنج فاجعه طبیعی (اولین ابرآتشفشان، ریزش در شرق، ریزش در غرب، ریزش در شبه جزیره عربستان و آتشفشان عدن) انجام دهیم. تعداد زیادی مرگ و میر را خواهید یافت که تصور آنها دشوار است. هیچ فیلم علمی تخیلی آمریکایی وجود ندارد که فجایعی مشابه این فجایع طبیعی را که در این کتاب ذکر کردیم، به تصویر کشیده باشد، به جز یک فیلم آمریکایی که این فجایع را تقریباً تصور می‌کند، که همان فیلم (۲۰۱۲) تولید شده در سال ۲۰۰۹ است.
تعداد کشته‌شدگانی که ذکر کردیم و به میلیاردها نفر خواهد رسید، ما را به حدیثی می‌رساند که بخاری در صحیح خود از عوف بن مالک رضی الله عنه روایت کرده است که گفت: در جنگ تبوک نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفتم، در حالی که ایشان در خیمه‌ای چرمی بودند. ایشان فرمودند: «شش چیز را قبل از قیامت بشمارید: مرگ من، سپس فتح بیت المقدس، سپس مرگی که مانند ریختن گوسفند بر شما مسلط می‌شود، سپس فراوانی مال تا جایی که به مردی صد دینار داده می‌شود و او ناراضی می‌ماند، سپس...» فتنه‌ای رخ خواهد داد که هیچ خانه‌ای از اعراب را رها نمی‌کند مگر اینکه وارد آن می‌شود. سپس بین شما و بنی اصفر آتش‌بس برقرار می‌شود، اما آنها به شما خیانت می‌کنند و زیر هشتاد پرچم به شما می‌آیند که زیر هر پرچم دوازده هزار نفر است. علما «مرگ‌ها شما را مانند ریختن گوسفندان فرا می‌گیرد» را به مرگ فراگیر تفسیر کرده‌اند، که همان بیماری همه‌گیری است که در زمان عمر بن خطاب رضی الله عنه پس از فتح بیت‌المقدس (سال ۱۶ هجری) رخ داد، زمانی که طاعون در سال ۱۸ هجری در سرزمین شام شیوع یافت و بسیاری از مردم جان باختند و به بیست و پنج هزار نفر از مسلمانان رسیدند و گروه‌هایی از بزرگان صحابه از جمله معاذ بن جبل، ابوعبیده، شرحبیل بن حسنه، فضل بن عباس بن عبدالمطلب و دیگران رضی الله عنهم اجمعین بر اثر آن جان باختند.

اما من پس از شمارش تقریبی تعداد کشته‌شدگان، مفقودان و درگذشتگان در زمان ظهور نشانه‌های قیامت، به شما می‌گویم که تفسیر این حدیث در مورد آنچه بعداً اتفاق خواهد افتاد و هنوز اتفاق نیفتاده است، صدق می‌کند. بیست و پنج هزار نفری که در آن بیماری همه‌گیر جان باختند، در مقایسه با تقریباً هفت میلیارد نفری که در زمان ظهور نشانه‌های قیامت خواهند مرد، عدد ناچیزی است. همچنین، توصیف پیامبر از بیماری که باعث این مرگ می‌شود، که «مانند عطسه گوسفند» است، بیماری‌ای است که حیوانات را مبتلا می‌کند و باعث می‌شود چیزی از بینی آنها جاری شود و باعث مرگ ناگهانی آنها شود. این تشبیه شبیه علائمی است که در اثر دود مرئی ناشی از فوران عظیم آتشفشان ایجاد می‌شود و خدا بهتر می‌داند.

آیا سزاوار نیست که خداوند متعال، پیامبری را برای ساکنان زمین که تقریباً هفت و نیم میلیارد نفر هستند، بفرستد تا آنها را از عذاب خود قبل از وقوع آن بترساند، همانطور که در سوره اسراء فرموده است: «هر که هدایت شود، به سود خود هدایت می‌شود و هر که گمراه شود، به زیان خود گمراه می‌شود. و هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد، و ما هرگز عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه پیامبری بفرستیم.»

(پایان نقل قول از بخشی از فصل نوزدهم کتاب «نامه‌های مورد انتظار»)

 

پاسخ به سوال متداول:
چرا آتش اختلاف مذهبی را بین مسلمانان شعله‌ور کردید که اکنون به آن نیازی نداریم؟

 

پاسخ به این سوال متداول: چرا آتش اختلاف مذهبی را بین مسلمانان شعله‌ور کردید که اکنون به آن نیازی نداشتیم؟

من این سوال را شش ماه پیش از شما از خودم پرسیدم، و ماه‌ها طول کشید تا به این سوال پاسخ دهم، و به عواقب پاسخ به این سوالی که مطمئن بودم شما از من خواهید پرسید فکر کردم.
برای اینکه بتوانید دیدگاه من را در مورد اینکه چرا تصمیم گرفتم کتابم (رسالات مورد انتظار) را منتشر کنم و این فتنه را اکنون، آنطور که شما می‌گویید، شعله‌ور کنم، درک کنید، ابتدا باید متقاعد شوید که حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم فقط خاتم پیامبران است و شریعت اسلام همانطور که در قرآن و سنت آمده، آخرین شریعت است و حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم خاتم رسولان نیست، همانطور که بسیاری از علما فتوا داده‌اند که حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم خاتم رسولان است و نه فقط خاتم انبیا.
اگر به این نظر اعتقاد راسخ نداشته باشید، دیدگاه مرا درک نخواهید کرد. دلایلی که باعث شد کتاب «پیام‌های مورد انتظار» را منتشر کنم و از فتنه‌ای که در آینده بین مسلمانان رخ خواهد داد، جلوگیری کنم، به شرح زیر است:

۱- تکذیب پیامبران، رویه ای تکراری در میان همه پیامبران گذشته بوده است و امت ما نیز در آینده از این قاعده مستثنی نخواهد بود. «هرگاه برای امتی پیامبری آمد، او را تکذیب کردند.» این حال پیامبران است، پس حال کسی که از ظهور قریب الوقوع پیامبری جدید مانند من به شما خبر می‌دهد، چیست؟ اگر با حملات و تکفیرهایی که تاکنون از سوی شما دریافت کرده‌ام، مواجه نمی‌شدم، به خودم و آنچه قرآن کریم گفته است شک می‌کردم و با خود می‌گفتم که مشکلی وجود دارد.
۲. اعتقاد امت‌های پیشین مبنی بر اینکه پیامبرشان خاتم‌الرسولان است، اعتقادی ثابت و مکرر است و امت اسلام نیز از آن قاعده مستثنی نیست. خداوند متعال فرمود: «و اینکه آنها گمان کردند، همانطور که شما گمان کردید، که خداوند هیچ‌کس را زنده نخواهد کرد.»
۳- من از قرآن و سنت، دلایل کافی برای اثبات اشتباه بودن فتاوا و نظرات بسیاری از علما که می‌گویند حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم خاتم المرسلین است و نه فقط خاتم النبیین، آنطور که در قرآن و سنت آمده، یافته‌ام. من این دلایل را در کتابم «رسالات مورد انتظار» برای کسانی که می‌خواهند آن را تأیید کنند، ذکر کرده‌ام.
۴- من از قرآن و سنت، دلایل کافی یافته‌ام که ثابت می‌کند خداوند متعال در آینده دو یا سه رسول می‌فرستد که وحی خود را به آنها نازل خواهد کرد و این دلایل را در کتابم «رسالات مورد انتظار» برای کسانی که می‌خواهند آن را تأیید کنند، ذکر کرده‌ام.
۵- من دلایل کافی از قرآن و سنت برای اثبات نهایی بودن شریعت اسلام یافته‌ام. هیچ تغییری در قرآن، اذان، نماز و هیچ یک از احکام دیگر قرآن وجود ندارد. با این حال، پیامبرانی هستند که خداوند متعال در آینده با مأموریت‌های خاص، از جمله هشدار دادن به ما در مورد نشانه‌های بزرگ عذاب، مانند آیه دود آشکار، خواهد فرستاد. مأموریت آنها همچنین تفسیر آیات متشابه قرآن و آیاتی است که بین علما مورد اختلاف است. مأموریت آنها همچنین جهاد و غلبه اسلام بر همه ادیان است. این شواهد در کتاب من برای کسانی که می‌خواهند آن را بخوانند، یافت می‌شود.
۶- اجماع علمای مسلمان بر تفسیر آیه {مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَ لَکِنْ رَسُولُ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ} مبنی بر اینکه سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم پیامبران و رسولان است. هیچ قرآنی وجود ندارد که در آن بحث و جدل نباشد. نمونه‌های زیادی در طول قرن‌های متمادی وجود دارد که نشان می‌دهد اجماع علما بر تفسیر یک آیه خاص در قرآن کریم، شرط ماندگاری آن تفسیر نیست. نمونه‌ای از این امر، تفسیر اکثر علما در گذشته از آیه شریفه {وَ عَلَى الْأَرْضِ کَیْفَ فَطَعْتَ} است که زمین سطحی است و نه کروی. با این حال، اخیراً این تفسیر تغییر کرده و علما بر اساس آیات دیگر قرآن کریم، بر کروی بودن زمین اتفاق نظر دارند.
۷- آیه شریفه: «کَیْفَ یَتَذَکَّرُوا وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ (۱۳) فَتَوَدَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مَعْلُومٌ (۱۴)» [دخان] روشن می‌کند که پیامبر آینده، با وجود اینکه مبین است، توسط مردم به جنون متهم خواهد شد و یکی از دلایل اصلی این اتهام این است که او خواهد گفت که او پیامبری از جانب خداوند متعال است. طبیعتاً اگر این پیامبر در عصر ما یا در عصر فرزندان یا نوادگان ما ظهور می‌کرد، مسلمانان او را به جنون متهم می‌کردند، زیرا قرن‌هاست که این باور در ذهن آنها ریشه دوانده است که سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم پیامبران است و نه فقط خاتم پیامبران، همانطور که در قرآن و سنت آمده است.
۸- برادر مسلمانم، تصور کن که در آیه‌ای از قرآن کریم از تو نام برده شود: «ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مَعْلُوماً» (۱۴) و تو در ردیف کسانی قرار بگیری که پیامبران پیشین را تکذیب کردند، زیرا معتقد بودند که خداوند متعال پیامبری برایشان نفرستاده است، که دقیقاً همان باوری است که اکنون داری. تو باید همین حالا این باور را تغییر دهی تا در آینده خود را در آن آیه نبینی و مصیبت بزرگتر شود.
۹- هر کس بگوید که باید منتظر بمانیم تا مهدی ظهور کند و دلیل بزرگی از جانب خداوند متعال داشته باشد که او پیامبر است، پس باید از او پیروی کنیم، مانند قوم فرعون است. موسی علیه السلام با معجزاتی که نشانگر رسالتش بود، به سوی آنها آمد، اما بیشتر مردم به او ایمان نیاوردند. کسانی بودند که به او ایمان آوردند و بعداً گوساله را پرستش کردند، با وجود اینکه معجزات بزرگی را مشاهده کردند. بنابراین، با این اعتقاد شما که دیگر پیامبری فرستاده نخواهد شد، شما در حال پیروی از آنها هستید، بدون اینکه بدانید به چه سمتی می‌روید.
۱۰- تفاوت زیادی وجود دارد بین ظهور یک پیامبر جدید که با مردم روبرو می‌شود در حالی که آنها معتقدند خداوند متعال پیامبر جدیدی نخواهد فرستاد، و بین ظهور این پیامبر و مواجهه با مردم پس از شنیدن از مردی مانند من که خداوند متعال پیامبر جدیدی خواهد فرستاد.
۱۱- کسانی که اکنون به من حمله می‌کنند و مرا به کفر و جنون متهم می‌کنند و می‌گویند که من رفیقی دارم که آنچه می‌گویم و انجام می‌دهم را در گوشم زمزمه می‌کند، همان کسانی هستند که پیامبر بعدی را نیز به همین اتهامات و حتی فراتر از آن متهم خواهند کرد، زیرا معتقدند که خداوند متعال پیامبر دیگری نخواهد فرستاد.
۱۲- همه کسانی که به من حمله کردند و مرا به اتهامات مختلف متهم کردند، در آینده به سه گروه تقسیم خواهند شد: گروه اول بر عقیده خود اصرار خواهند ورزید و پیامبر آینده را انکار خواهند کرد و در آیه شریفه ذکر شده اند: «ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مَعْلُومٌ (۱۴)» گروه دوم قبل از متهم کردن پیامبر آینده، مدت زیادی فکر خواهند کرد، زیرا ابتدا از من ضربه‌ای دریافت کردند و بنابراین پیامبر آینده را به آنچه مرا به آن متهم کردند، متهم نخواهند کرد و در آن زمان از اتهام و توهین‌های خود به من عذرخواهی خواهند کرد. گروه سوم قبل از ظهور پیامبر آینده، عقیده خود را تغییر خواهند داد و روزی از او پیروی خواهند کرد و از من عذرخواهی خواهند کرد، زیرا من یکی از دلایل تغییر عقیده آنها بودم.
۱۳- اما من، اگرچه مردم را از این فتنه برحذر می‌دارم، اما تضمینی برای پیروی از رسول آینده ندارم، اما وسیله‌ای را برگزیده‌ام که مرا از نظر روانی برای ظهور این رسول شایسته می‌کند، همانطور که سلیمان فارسی، رضی الله عنه، هنگامی که به جستجوی حقیقت ادامه داد تا به آن رسید، چنین کرد.
۱۴- من خودم یا شخص خاصی را به عنوان مهدی رسول معرفی نمی‌کنم. اگر قرار بود برای خودم راه را هموار کنم، مثلاً شرایط سخت‌تری از شرایط فعلی برای ویژگی‌های مهدی تعیین نمی‌کردم. معمولاً گفته می‌شود که مهدی یک فرد عادی است، اما من به آنها اضافه کرده‌ام که او رسولی است که به او وحی می‌شود و دلیل محکمی دارد که خداوند با آن او را تأیید می‌کند و ثابت می‌کند که او رسول است. این شرایط برای هیچ کس، از جمله من، صدق نمی‌کند.
۱۵- با هشدار دادن به مردم از ظهور دو یا سه پیامبر در آینده، من مانند مردی هستم که از دورترین نقطه شهر آمد و گفت: «ای مردم، از پیامبران پیروی کنید.» من هیچ هدف دیگری ندارم. من به خاطر این کتاب چیزهای زیادی در این دنیا از دست داده‌ام و بسیاری از دوستانم مرا رها کرده‌اند. من قبل از انتشار کتابم از این موضوع آگاه بودم. هیچ دستاورد دنیوی نمی‌تواند آنچه را که به خاطر این کتاب از دست داده‌ام، جبران کند.
16- هیچ پیامبری از جانب خداوند متعال فرستاده نشده است مگر اینکه عده کمی به او ایمان آورده و از او پیروی کرده‌اند، بنابراین کتاب من این تعداد را افزایش نخواهد داد مگر اینکه خداوند متعال بخواهد، زیرا نتیجه از قرآن کریم مشخص است: «چگونه می‌توانند تذکر را دریافت کنند در حالی که پیامبر آشکاری برای آنها آمده است؟ (13) سپس از او روی گرداندند و گفتند: «او معلمی دیوانه است.» (14)» بنابراین من اکنون مسئول دامن زدن به آن فتنه با کلمات نخواهم بود، اما بار سنگین‌تر بر دوش کسانی خواهد بود که اعتقادی را که در قرآن و سنت وجود ندارد، به مردم القا می‌کنند، مبنی بر اینکه سرور ما محمد خاتم پیامبران است. در نتیجه، بار کسانی که آن پیامبر را متهم می‌کنند، در آینده در ترازوی گناهان او قرار خواهد گرفت، حتی اگر او در قبرش دفن شود. بنابراین امیدواریم قبل از انتقال این اعتقاد به فرزندانمان و قبل از اینکه خیلی دیر شود، خودتان را مرور کنید.
۱۷- سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم پیامبران است و شریعت اسلامی، شریعت نهایی است. ما همچنان نام او را در هر اذان، هر نماز و هر شهادت ایمانی، حتی پس از فرستاده شدن پیامبر جدید، خواهیم شنید. با این حال، نباید اجازه دهیم عشق ما به او بر آگاهی ما از حقیقت فرستادن پیامبر جدیدی که به آنچه سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم به آن دعوت می‌کرد، فرا بخواند. ما باید از افتادن در دامی که امت‌های پیش از ما در آن افتادند، اجتناب کنیم، زیرا آنها به دلیل شدت عشق به پیامبرشان، پیامبر خود را خاتم پیامبران می‌دانستند. این دلیل اصلی عدم پیروی از پیامبران و گمراهی آنها بود.

با توجه به همه دلایل بالا، پاسخ دادم بله، من الان باید این فتنه را دامن بزنم و اتهامات مختلف را از شما دریافت کنم تا شما گمراه نشوید یا فرزندان ما گمراه نشوند و رسول آینده را به جنون متهم نکنند، در این صورت گناه بسیار بزرگتر خواهد بود و شما در روز قیامت با من روبرو نخواهید شد و از من نخواهید پرسید که چرا به ما نگفتید، تا همه گناهان شما در ترازوی گناهان من قرار گیرد.

خداوند متعال مرا با دانشی آزموده است که باید شما را از آن آگاه کنم. جایز نیست که آن را از شما پنهان کنم و شما را در خواب نگه دارم و باور کنید که خداوند متعال پیامبر جدیدی نفرستاده است. علیجا عزت بگوویچ درست گفت وقتی که گفت: «ملتی خفته جز با صدای ضربات بیدار نمی‌شود.» بنابراین، باید شما را بزنم و با حقیقت شما را شوکه کنم تا قبل از اینکه خیلی دیر شود از خواب بیدار شوید. پیامبر موعود در پایان فتنه دحیما ظهور خواهد کرد. اگر واقعاً در آن فتنه هستیم، پس منتظر آن پیامبر و نشانه دود هستیم که به دلیل آن میلیون‌ها نفر خواهند مرد. اگر فتنه دحیما در دوران فرزندان ما باشد، پس باید باورهای خود را تغییر دهیم تا فرزندانمان گمراه نشوند. امیدوارم هر یک از شما فرزند خود را در نظر بگیرید و این باور را که با قرآن و سنت مغایرت دارد به او منتقل نکنید.

 
حالا سوالی را که قبل از انتشار کتاب از شما پرسیدم و اکثر شما با آن موافق بودید، از شما می‌پرسم:

اگر از قرآن و سنت دلیلی داشتید که یک باور دینی بسیار مهم وجود دارد که قرن‌ها در ذهن مسلمانان ریشه دوانده است و روزی در آینده باعث نزاع بزرگی خواهد شد و با نزاع مربوط به نشانه‌های بزرگ آخرالزمان مرتبط است و می‌دانستید که بسیاری از مسلمانان به دلیل وراثت این باور گمراه خواهند شد، آیا اکنون آن را به مردم اعلام می‌کردید، هرچند اکنون هیچ تأثیری ندارد، یا آن را به آینده موکول می‌کردید، زیرا ممکن است زمان این نزاع هنوز فرا نرسیده باشد؟
اکنون به این سوال پاسخ دهید و پسرتان را تصور کنید که در آینده به این مصیبت گرفتار خواهد شد. ممکن است شما یا پسرتان در جایگاه آن آیه شریفه قرار بگیرید: «فَتَوَدَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مَعْلُوماً مَجْنُونٌ» (14) آیا اکنون کاری را که من کردم انجام خواهید داد و این مصیبت را با کتابم (رسالات المنتظَر) مطرح خواهید کرد یا آن را رها خواهید کرد تا در آینده اتفاق بیفتد، اما بهای آن سنگین خواهد بود، زیرا میلیون‌ها نفر هستند که در پی آن مصیبت بزرگ گمراه می‌شوند و می‌میرند؟

 

ابن قیم رحمه الله می‌گوید: «ریشه هر فتنه‌ای، ترجیح دادن رأی بر شرع و هوای نفس بر عقل است.»

 

شریعت فقط می‌گوید خاتم الانبیاء، نه خاتم المرسلین.

عقیده می‌گوید هر رسولی نبی است و چون سرور ما محمد خاتم انبیاء است، پس او خاتم المرسلین است. این عقیده با آیات صریح قرآن در تضاد است.

من اون شورش رو راه ننداختم.

شما در رأی با اجماع علما مخالفت کرده‌اید، نه در شرع.

من برای دفاع از قانون مبارزه می‌کنم

و دیگران برای دفاع از عقیده‌ای که با شریعت اسلام در تضاد است، مبارزه می‌کنند.

 

حضرت محمد (ص) خاتم پیامبران و سرور فرستادگان است و شریعت اسلام، همانطور که در قرآن و سنت آمده است، آخرین شریعت است.

fa_IRFA