من پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم که در مقابل قبر سرورمان ابوبکر و عمر (رضی الله عنهما) ایستاده بود. قبرهای آنها یک لایه بسیار کوچک آجری به شکل مستطیل روی آنها داشت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که سمت راست مستطیل را خراب کنند تا او (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از وفاتش (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار سرورمان ابوبکر و عمر (رضی الله عنهما) دفن شود، زیرا وفاتش نزدیک بود. او با سرورمان علی (رضی الله عنه) در مورد نوهاش، مهدی، صحبت میکرد، اما من به یاد نمیآورم که در مورد چه چیزی صحبت کردند. در این میان، مهدی ظاهر شد و در حالی که از خوشحالی از دیدار با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گریه میکرد، به او نزدیک شد.