این تعبیر خواب من در مورد جلوگیری از چاپ کتاب و اهدای آن به عنوان خیریه است.
۲۹ مارس ۲۰۲۰
این تعبیر خواب من در مورد جلوگیری از چاپ کتاب و اهدای آن به عنوان خیریه است.
دو رؤیایی که در مورد رد کتاب «نامههای مورد انتظار» توسط الازهر و اهدای کتاب به من گفته بودند، به حقیقت پیوستهاند.
من در آن زمان اولین دیدگاه را به طور کامل منتشر نکردم، زیرا در آن اشاره نکردم که دیدم کتاب را پس از رد کتابم توسط الازهر، به صورت PDF منتشر کردم.
اولین دیدگاه، که دیدگاه صریحی از رد کتاب من، «نامههای مورد انتظار»، توسط الازهر بود، در ۲۲ فوریه ۲۰۲۰ بود. همینطور که داشتم با موبایلم صفحات فیسبوک را ورق میزدم، به یک کلیپ ویدیویی از برنامه عمر ادیب برخوردم که در آن عکسی از جلد کتاب من را نشان میداد. داشت از آن انتقاد میکرد و به بینندگان میگفت که هر کسی که کتاب مینویسد، نباید کتابش خوانده شود. این خبر خیلی کوتاهی بود که او در برنامهاش نشان داده بود، بنابراین به اتاق دخترانم جودی و مریم، پیش همسرم نهال، رفتم تا این کلیپ را تماشا کند. صحنه مرا به مجتمع تحقیقات اسلامی وابسته به الازهر برد، در آنجا کارمند به من اطلاع داد که الازهر کتاب من (رسالات منتظر) را رد کرده و به من اطلاع داد که چاپ آن را متوقف کنم و کاغذی به من داد تا برای اطلاع امضا کنم. من ناراحت شدم و روی این کاغذ نوشتم (بار مسئولیت هر که مهدی را انکار کند بر دوش تو خواهد بود) و کتابم را به صورت پی دی اف منتشر کردم. این صحنه من را به جایی برد که با یکی از دوستانم که کتاب من را خوانده بود، هانی سعید، نشسته بودم و او شروع به دلداری دادن به من برای اتفاقی که افتاده بود، کرد. یک گاری لوبیا کنار من بود، بنابراین مقداری سیبزمینی سرخکرده از آن خریدم که در یک کیسه پلاستیکی شفاف قرار داده شده بود. من شروع به خوردن سیبزمینی سرخکرده به تنهایی و بدون دوستم کردم، زیرا اولین کیسه سیبزمینی سرخکرده را در همان کیسه پلاستیکی با سیبزمینیها میخوردم تا اینکه خوردن کیسه پلاستیکی را متوقف کردم و فقط سیبزمینی سرخکرده را خوردم تا اینکه قبل از خوردن نیمی از کیسه اول، سیر شدم. تصمیم گرفتم بقیه را به خانه ببرم.
رؤیای دوم در ۷ مارس ۲۰۲۰، دو روز پس از انتشار ویرایش دوم کتابم، در ۵ مارس ۲۰۲۰، رخ داد. ماهی موجود در آن نماد کتاب من بود و من آن را در پایان رؤیا پس از انتشار چاپ دوم کتاب به خیریه بخشیدم. رؤیایی برای فروش ماهی خام و سپس اهدای آن به عنوان خیریه در ۷ مارس ۲۰۲۰ دیدم که در سوپرمارکت انواع ماهی خام میفروشم، چون میدانستم که سوپرمارکت علاوه بر ماهی، چیزهای دیگری هم میفروشد. سپس مقدار دیگری ماهی خام گذاشتم تا با بقیه ماهیهایی که دارم فروخته شود، انگار صاحب سوپرمارکت واسطهای بین من و خریدار بود. بعد اتفاقی افتاد که خوب یادم نیست، مربوط به کتابم، «نامههای انتظار». صاحب سوپرمارکت تمام مایحتاج ماهیام را به خانهام فرستاد، بنابراین تصمیم گرفتم آنها را به عنوان خیریه اهدا کنم.
این دو رؤیا در ۲۳ مارس ۲۰۲۰ به حقیقت پیوستند، زمانی که به مجتمع تحقیقات اسلامی رفتم و کارمند پژوهش به من اطلاع داد که الازهر کتاب من را رد کرده و چاپ آن را ممنوع کرده است.
مطابق با این دو دیدگاه، و بدون هیچ تردیدی، من داوطلب شدم که کتاب را در قالب PDF یک روز پس از رد الازهر و بدون اینکه منتظر بمانم تا نسخه دوم تمام شود، منتشر کنم. این اتفاق در ۲۴ مارس ۲۰۲۰ رخ داد.
توجه داشته باشید این رؤیاها هیچ ارتباطی با محتوای کتاب ندارند، بلکه بیشتر به دستور من به شما برای انتشار یا اهدای کتاب، یا ارائه کتاب من به الازهر، یا اطلاع دادن به من از رد آن توسط الازهر مربوط میشوند. این رؤیاها هیچ ارتباطی با محتوای کتاب ندارند. رؤیایی که مرا به تکمیل نگارش و انتشار کتابم، «نامههای مورد انتظار»، رهنمون ساخت، رؤیای کتاب و آیهی «فَانْتَظِرُوا إِنَّهُمْ مُنتَظِرُونَ» در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۹ بود. این رؤیا پیش از پایان نگارش کتاب و انتشار آن در اواسط دسامبر ۲۰۱۹ بود.
(((((رویاها هیچ ارتباطی با محتوای کتاب از درون ندارند))))