۱۴ آوریل ۲۰۲۰
رؤیای رد کتاب من، «نامههای مورد انتظار»، توسط الازهر در ۲۲ فوریه ۲۰۲۰، تقریباً در ۲۳ مارس ۲۰۲۰، پس از رد کتاب من توسط الازهر، یعنی تقریباً یک ماه پس از این رؤیا، به حقیقت پیوست.
نکته مهم این است که در این رؤیا، من در این فکر بودم که چگونه کارمند الازهر بدون اینکه با من در مورد رد کتابم صحبت کند، مرا از این موضوع مطلع خواهد کرد، اما سبحان الله، این بخش از رؤیا به معنای واقعی کلمه و بدون کم و زیاد کردن، محقق شد. همچنین، همانطور که در رؤیا دیدم، کارمند کاغذی به من داد تا اطلاعات را امضا کنم و این همان چیزی بود که واقعاً اتفاق افتاد.
بخشی از این رؤیا وجود دارد که من در آن زمان به عموم نگفتم، و آن انتشار کل کتاب به صورت پیدیاف است. این بخش در آن زمان برای انتشار مناسب نبود، بنابراین آن را برای خودم نگه داشتم تا اینکه کتابم در الازهر ممنوع شد.
کل رؤیا از همان ابتدا به معنای واقعی کلمه به حقیقت پیوست و حتی دوستم هانی سعید هم به من دلداری داد. بخش آخر رؤیا باقی مانده که شامل نمادهای عجیبی است که تاکنون نتوانستهام آنها را تفسیر کنم. از آنجایی که بیشتر رؤیا به حقیقت پیوسته، این بخش همچنان باقی است. امیدوارم هر کسی که میداند چگونه آن را تفسیر کند، به من بگوید.
بخش آخر رؤیا
کنارم یک چرخ دستی لوبیا بود، بنابراین مقداری سیبزمینی سرخکرده خریدم که در یک کیسه پلاستیکی شفاف بود. شروع کردم به خوردن سیبزمینی سرخکرده به تنهایی و بدون دوستم. اولین کیسه سیبزمینی سرخکرده را در همان کیسه پلاستیکی با سیبزمینیها خوردم تا اینکه خوردن کیسه پلاستیکی را کنار گذاشتم و فقط سیبزمینی سرخکرده را خوردم تا اینکه قبل از تمام کردن نیمی از کیسه اول، سیر شدم. تصمیم گرفتم بقیه را به خانه ببرم.