مسلمانان بیش از هشت قرن منتظر تحقق بشارت نبوی فتح قسطنطنیه بودند. این یک رویای گرامی و یک امید عزیز بود که رهبران و فاتحان را به خود مشغول کرده بود و شعلههای آن با گذشت زمان و سالها خاموش نشد. این یک هدف سوزان باقی ماند و در مردم اشتیاق شدیدی برای دستیابی به آن ایجاد کرد، به طوری که کسی که فاتح میشد، مورد ستایش پیامبر قرار میگرفت، زمانی که فرمود: «قسطنطنیه قطعاً فتح خواهد شد. چه رهبر خوبی خواهد بود و چه ارتش خوبی خواهد بود.»
وضعیت قسطنطنیه قسطنطنیه یکی از مهمترین شهرهای جهان است که در سال ۳۳۰ میلادی توسط کنستانتین اول، امپراتور بیزانس، تأسیس شد. این شهر از موقعیت جهانی منحصر به فردی برخوردار بود، تا جایی که درباره آن گفته شده است: «اگر جهان یک پادشاهی واحد بود، قسطنطنیه مناسب ترین شهر برای پایتختی آن بود». قسطنطنیه در موقعیتی مستحکم قرار دارد و به واسطه طبیعت، از شگفتانگیزترین ویژگیهای یک شهر بزرگ برخوردار است. این شهر از شرق با تنگه بسفر و از غرب و جنوب با دریای مرمره هممرز است که هر یک از آنها با یک دیوار واحد احاطه شدهاند. ضلع غربی به قاره اروپا متصل میشود و توسط دو دیوار به طول چهار مایل محافظت میشود که از سواحل دریای مرمره تا سواحل شاخ طلایی امتداد دارند. دیوار داخلی حدود چهل فوت ارتفاع دارد و توسط برجهایی به ارتفاع شصت فوت پشتیبانی میشود که فاصله بین هر برج حدود صد و هشتاد فوت است. دیوار بیرونی بیست و پنج فوت ارتفاع داشت و همچنین با برجهایی مشابه برجهای دیوار اول مستحکم شده بود. بین دو دیوار، فضایی بین پنجاه تا شصت فوت عرض وجود داشت. آبهای شاخ طلایی که از ضلع شمال شرقی شهر محافظت میکرد، توسط یک زنجیر آهنی عظیم بسته شده بود که دو انتهای آن در ورودی آن بین دیوار گالاتا و دیوار قسطنطنیه امتداد داشت. مورخان عثمانی ذکر میکنند که تعداد مدافعان شهر محاصره شده به چهل هزار جنگجو میرسید.
آمادهسازی ارتش فتح سلطان محمد دوم پس از مرگ پدرش، شروع به آمادهسازی برای تکمیل فتح سرزمینهای باقیمانده بالکان و شهر قسطنطنیه کرد تا تمام متصرفاتش بدون هیچ دشمن مهاجم یا دوست ریاکاری به هم متصل شوند. او در ابتدا تلاشهای زیادی برای تقویت ارتش عثمانی با نیروی انسانی انجام داد تا اینکه تعداد آنها به نزدیک به یک چهارم میلیون سرباز رسید که در مقایسه با ارتشهای کشورهای آن زمان تعداد زیادی است. او همچنین توجه ویژهای به آموزش این گروهها در هنرهای رزمی مختلف و با انواع سلاحهایی که آنها را برای تهاجم بزرگی که انتظار میرفت، واجد شرایط میکرد، داشت. فاتح همچنین مراقب بود که آنها را با آمادگی اخلاقی قوی آماده کند و روحیه جهاد را در آنها القا کند و ستایش پیامبر اکرم (ص) را برای ارتشی که قسطنطنیه را فتح خواهد کرد، به آنها یادآوری کند و امیدوار بود که آنها همان ارتشی باشند که در حدیث نبوی در نظر گرفته شده است. در مسند احمد بن حنبل آمده است: عبدالله بن محمد بن ابی شیبه برای ما روایت کرد و من از عبدالله بن محمد بن ابی شیبه شنیدم که گفت: زید بن حباب برای ما روایت کرد، ولید بن مغیره معافری برای من روایت کرد، عبدالله بن بشر خثعمی از پدرش برایم روایت کرد که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیده است که میفرمود: «قسطنطنیه فتح خواهد شد و فرمانده آن چه فرمانده خوبی خواهد بود و آن ارتش چه ارتش خوبی خواهد بود.» دانستن این حدیث به آنها قدرت و شجاعت اخلاقی بینظیری بخشید و گسترش علما در میان سربازان تأثیر زیادی در تقویت عزم آنها داشت.
قلعه روملی حصاری سلطان پیش از فتح قسطنطنیه، میخواست تنگه بسفر را تقویت کند تا از ورود نیروهای کمکی از سوی پادشاهی طرابوزان جلوگیری کند. او این کار را با ساخت قلعهای در ساحل تنگه، در باریکترین نقطه آن در سمت اروپایی، روبروی قلعهای که در زمان سلطنت سلطان بایزید در سمت آسیایی ساخته شده بود، انجام داد. وقتی امپراتور بیزانس از این موضوع مطلع شد، سفیری را نزد سلطان فرستاد و پیشنهاد پرداخت خراجی را که او تعیین میکند، به او داد. فاتح این درخواست را رد کرد و با آگاهی از اهمیت نظامی این مکان، بر ساخت آن اصرار ورزید. سرانجام یک قلعه مرتفع و مستحکم تکمیل شد که ارتفاع آن به ۸۲ متر میرسید. این قلعه «قلعه روملیحصار» نام گرفت. این دو قلعه اکنون روبروی یکدیگر بودند و تنها ۶۶۰ متر از هم فاصله داشتند. آنها عبور کشتیها را از سمت شرقی بسفر به سمت غربی آن کنترل میکردند و توپهای آنها میتوانست مانع از رسیدن هر کشتی به قسطنطنیه از مناطقی در شرق، مانند پادشاهی طرابوزان و سایر مکانهایی که قادر به پشتیبانی از شهر در صورت نیاز بودند، شود. سلطان همچنین برای هر کشتی که از محدوده توپهای عثمانی که در قلعه نصب شده بودند عبور میکرد، عوارض وضع کرد. هنگامی که یکی از کشتیهای ونیزی پس از چندین بار علامت دادن عثمانیها از توقف خودداری کرد، تنها با یک شلیک توپ غرق شد.
تولید توپ و ساخت ناوگان سلطان توجه ویژهای به جمعآوری سلاحهای لازم برای فتح قسطنطنیه، بهویژه توپها، داشت که مورد توجه ویژه قرار گرفتند. او یک مهندس مجارستانی به نام اوربان را که استاد ساخت توپ بود، به کار گرفت. اوربان از او به گرمی استقبال کرد و تمام منابع مالی، مادی و انسانی لازم را در اختیارش قرار داد. این مهندس توانست چندین توپ عظیم طراحی و تولید کند، بهویژه «توپ سلطان» معروف که طبق گزارشها صدها تن وزن داشت و برای جابجایی آن به صدها گاو نر قدرتمند نیاز بود. سلطان خود بر ساخت و آزمایش این توپها نظارت داشت. علاوه بر این آمادهسازی، فاتح توجه ویژهای به ناوگان عثمانی داشت و آن را تقویت کرد و با کشتیهای مختلف در اختیارش قرار داد تا بتواند نقش خود را در حمله به قسطنطنیه، آن شهر دریایی که محاصرهاش بدون حضور یک نیروی دریایی برای انجام این وظیفه امکانپذیر نبود، ایفا کند. گزارش شده است که کشتیهای آماده شده برای این مأموریت صد و هشتاد کشتی بودند، در حالی که برخی دیگر گفتهاند که تعداد آنها بیش از چهارصد کشتی بوده است.
انعقاد معاهدات پیش از حمله به قسطنطنیه، فاتح تلاش کرد تا با دشمنان مختلف خود پیمانهایی منعقد کند تا بر یک دشمن تمرکز کند. او با شاهزادهنشین گالاتا که از شرق با قسطنطنیه همسایه بود و شاخ طلایی آن را از آن جدا میکرد، پیمانی منعقد کرد. او همچنین با جنوا و ونیز، دو امیرنشین اروپایی همسایه، پیمانهایی منعقد کرد. با این حال، این پیمانها زمانی که حمله واقعی به قسطنطنیه آغاز شد، پابرجا نماندند، زیرا نیروهایی از این شهرها و سایر شهرها برای شرکت در دفاع از شهر وارد شدند.
جایگاه امپراتور بیزانس در همین حال، در حالی که سلطان در حال آماده شدن برای فتح بود، امپراتور بیزانس با پیشنهاد پول و هدایای مختلف و تلاش برای تطمیع برخی از مشاورانش برای تأثیرگذاری بر تصمیم او، به شدت سعی در منصرف کردن او از هدفش داشت. با این حال، سلطان مصمم به اجرای نقشه خود بود و این مسائل او را از هدفش منصرف نکرد. هنگامی که امپراتور بیزانس عزم راسخ سلطان را برای اجرای هدفش دید، از کشورها و شهرهای مختلف اروپایی به ریاست پاپ، رهبر فرقه کاتولیک، درخواست کمک کرد. در آن زمان، کلیساهای امپراتوری بیزانس، به رهبری قسطنطنیه، وابسته به کلیسای ارتدکس بودند و خصومت شدیدی بین آنها وجود داشت. امپراتور مجبور شد با نزدیک شدن به پاپ و نشان دادن تمایل خود به تلاش برای اتحاد کلیساهای شرقی و غربی، در زمانی که ارتدکسها این را نمیخواستند، او را چاپلوسی کند. سپس پاپ نمایندهای به قسطنطنیه فرستاد، جایی که در کلیسای ایاصوفیه موعظه کرد، پاپ را فراخواند و اتحاد دو کلیسا را اعلام کرد. این امر تودههای ارتدکس شهر را خشمگین کرد و آنها را به راه اندازی جنبشی علیه این اقدام مشترک کاتولیک-امپراتوری سوق داد. برخی از رهبران ارتدکس حتی گفتند: «من ترجیح میدهم عمامههای ترکی را در سرزمینهای بیزانس ببینم تا کلاههای لاتین.»
حرکت به قسطنطنیه سلطان به دنبال دلیلی برای گشودن در جنگ بود و خیلی زود این دلیل را در حمله سربازان عثمانی به برخی از روستاهای رومی و دفاع رومیها از خود یافت، به طوری که برخی از هر دو طرف کشته شدند. سلطان راه بین ادرنه و قسطنطنیه را هموار کرد تا برای کشیدن توپهای غولپیکر از طریق آن به قسطنطنیه مناسب باشد. توپها در مدت دو ماه از ادرنه به نزدیکی قسطنطنیه منتقل شدند و در آنجا توسط ارتش محافظت میشدند. ارتشهای عثمانی، به رهبری خود فاتح، در روز پنجشنبه، ۲۶ ربیعالاول ۸۵۷ هجری / ۶ آوریل ۱۴۵۳ میلادی، به حومه قسطنطنیه رسیدند. او سربازان را که حدود دویست و پنجاه هزار سرباز یا یک چهارم میلیون نفر بودند، جمع کرد. او خطبهای تأثیرگذار برای آنها خواند و آنها را به جهاد و جستجوی پیروزی یا شهادت ترغیب کرد. او فداکاری و حقیقت جنگیدن را در هنگام رویارویی به آنها یادآوری کرد. او آیات قرآن را که آنها را به این امر تشویق میکند، برای آنها خواند. همچنین احادیث پیامبر را که فتح قسطنطنیه و فضیلت لشکر فاتح و فرمانده آن و افتخار فتح آن را برای اسلام و مسلمانان بشارت می داد، برایشان ذکر کرد. لشکریان بلافاصله شروع به ستایش، تمجید و دعا کردند. بنابراین، سلطان با سربازانش در سمت خشکی و با ناوگانش در سمت دریا، شهر را محاصره کرد. او چهارده توپخانه در اطراف شهر مستقر کرد که در آنها توپهای بزرگ ساخت اوربان قرار داده شده بود، که گفته میشود گلولههای سنگی بزرگی را تا یک مایل شلیک میکردند. در طول محاصره، مقبره ابوایوب انصاری کشف شد. او هنگام محاصره قسطنطنیه در سال ۵۲ هجری در زمان خلافت معاویه بن ابی سفیان اموی، به شهادت رسید.
مقاومت بیزانسیها در این زمان، بیزانسیها ورودیهای بندر قسطنطنیه را با زنجیرهای ضخیم آهنی مسدود کرده بودند و مانع از رسیدن کشتیهای عثمانی به شاخ طلایی میشدند. آنها حتی هر کشتیای را که سعی در نزدیک شدن داشت، نابود میکردند. با این حال، ناوگان عثمانی با این وجود موفق به تصرف جزایر پرنس در دریای مرمره شد. امپراتور کنستانتین، آخرین امپراتور روم، از اروپا درخواست کمک کرد. جنواییها در پاسخ، پنج کشتی به فرماندهی فرمانده جنوایی، جوستینیانی، را به همراه ۷۰۰ جنگجوی داوطلب از کشورهای مختلف اروپایی برای او فرستادند. فرمانده با کشتیهایش از راه رسید و قصد ورود به بندر قسطنطنیه را داشت، اما کشتیهای عثمانی آنها را متوقف کردند و نبردی عظیم در ۱۱ ربیعالثانی ۸۵۷ هجری قمری (۲۱ آوریل ۱۴۵۳ میلادی) درگرفت. این نبرد با پیروزی جوستینیانی به پایان رسید و او پس از آنکه محاصرهکنندگان زنجیرهای آهنی را برداشته و پس از عبور کشتیهای اروپایی، آنها را دوباره نصب کردند، توانست وارد بندر شود. نیروهای دریایی عثمانی تلاش کردند تا از زنجیرهای عظیمی که ورودی شاخ طلایی را کنترل میکردند، عبور کرده و به کشتیهای مسلمان برسند. آنها به سمت کشتیهای اروپایی و بیزانسی شلیک کردند، اما در ابتدا شکست خوردند و این باعث تقویت روحیه مدافعان شهر شد.
ناوگان از طریق زمینی منتقل شد و محاصره کامل شد. سلطان شروع به فکر کردن به راهی برای آوردن کشتیهایش به بندر کرد تا محاصره را از طریق خشکی و دریا تکمیل کند. ایده عجیبی به ذهنش رسید، اینکه کشتیها را از طریق خشکی منتقل کنند تا بتوانند از زنجیرهایی که برای جلوگیری از آنها گذاشته شده بود، عبور کنند. این کار عجیب با مسطح کردن زمین در عرض چند ساعت انجام شد و تختههای چوبی آورده شدند، با روغن و گریس آغشته شدند و سپس روی جاده سنگفرش شده قرار گرفتند به طوری که کشیدن و سر خوردن کشتیها را تسهیل میکرد. به این ترتیب، امکان حمل حدود هفتاد کشتی و پیاده کردن آنها در شاخ طلایی و غافلگیر کردن بیزانسیها فراهم شد. ساکنان شهر صبح روز ۲۲ آوریل از خواب بیدار شدند و کشتیهای عثمانی را در حال کنترل آبراه دیدند. دیگر هیچ مانع آبی بین مدافعان قسطنطنیه و سربازان عثمانی وجود نداشت. یک مورخ بیزانسی با ابراز شگفتی از این شاهکار گفت: «ما قبلاً هرگز چنین چیز معجزهآسایی ندیده و نشنیده بودیم. محمد فاتح زمین را به دریا تبدیل میکند و کشتیهای او به جای امواج، بر فراز قلههای کوهها حرکت میکنند. در این شاهکار، محمد دوم از اسکندر کبیر پیشی گرفت.» محاصرهشدگان متوجه شدند که پیروزی عثمانی اجتنابناپذیر است، اما عزم آنها سست نشد. در عوض، آنها مصممتر شدند تا از شهر خود تا پای جان دفاع کنند. در ۱۵ جمادی الاولی سال ۸۵۷ هجری / ۲۴ مه ۱۴۵۳ میلادی، سلطان محمد نامهای به امپراتور کنستانتین فرستاد و در آن از او خواست که شهر را بدون خونریزی تسلیم کند. او پیشنهاد داد که تضمین کند او، خانوادهاش، دستیارانش و همه ساکنان شهر که مایل به رفتن به هر کجا که میخواهند هستند، با خیال راحت، و خونریزی در شهر متوقف شود و در معرض هیچ آسیبی قرار نگیرند. او به آنها حق انتخاب داد که در شهر بمانند یا آن را ترک کنند. وقتی نامه به امپراتور رسید، مشاوران خود را جمع کرد و موضوع را با آنها در میان گذاشت. برخی از آنها تمایل به تسلیم داشتند، در حالی که برخی دیگر اصرار داشتند که تا آخرین لحظه از شهر دفاع کنند. امپراتور به نظر کسانی که طرفدار جنگ تا آخرین لحظه بودند، تمایل داشت. امپراتور با نامهای به فرستاده فاتح پاسخ داد که در آن گفته بود: «او خدا را شکر میکند که سلطان به صلح تمایل پیدا کرده و راضی است که به او خراج بپردازد. در مورد قسطنطنیه، او سوگند یاد کرده است که تا آخرین نفس از آن دفاع کند. او یا تاج و تخت خود را حفظ میکند یا در زیر دیوارهای آن دفن میشود.» وقتی نامه به فاتح رسید، گفت: «بسیار خوب، به زودی در قسطنطنیه تختی خواهم داشت یا در آنجا قبری خواهم داشت.»
فتح قسطنطنیه سحرگاه سهشنبه، بیستم جمادیالاولی ۸۵۷ هجری قمری / ۲۹ مه ۱۴۵۳ میلادی، سلطان عثمانی آخرین تدارکات خود را انجام داده بود، نیروهایش را توزیع کرده و تقریباً ۱۰۰۰۰۰ جنگجو را در مقابل دروازه طلایی گرد آورده بود. او ۵۰۰۰۰ نفر را در جناح چپ بسیج کرد و سلطان به همراه سربازان ینیچری در مرکز مستقر شد. ۷۰ کشتی در بندر جمع شدند و حمله از طریق زمین و دریا آغاز شد. شعلههای نبرد شدت گرفت و صدای توپها آسمان را شکافت و باعث وحشت در دلها شد. فریادهای الله اکبر سربازان همه جا را لرزاند و پژواک آن از کیلومترها دورتر شنیده میشد. مدافعان شهر هر آنچه در توان داشتند برای دفاع از شهر به کار گرفتند. تنها یک ساعت طول کشید تا خندق بزرگ جلوی دیوار بیرونی پر از هزاران کشته شود. در طول این حمله دیوانهوار، ژوستینین از ناحیه بازو و ران زخمی شد و خونریزی شدیدی داشت. او علیرغم التماسهای امپراتور برای ماندن، به دلیل شجاعت و مهارت برجستهاش در دفاع از شهر، برای درمان عقبنشینی کرد. عثمانیها تلاشهای خود را دو برابر کردند و نردبانهای خود را به سمت دیوارها بردند، بیتوجه به مرگی که آنها را درو میکرد. گروهی از ینیچریها به بالای دیوار پریدند و به دنبال آنها جنگجویانی آمدند که تیرهایشان آنها را سوراخ میکرد. اما فایدهای نداشت، زیرا عثمانیها موفق شدند به داخل شهر هجوم آورند. ناوگان عثمانی موفق شد زنجیرهای آهنی را که در ورودی خلیج قرار داده شده بود، بلند کند. عثمانیها به داخل شهر هجوم آوردند، شهری که وحشت آن را فرا گرفته بود و مدافعان آن از هر طرف فرار میکردند. تنها سه ساعت پس از شروع حمله، شهر قدرتمند در زیر پای فاتحان بود. سلطان ظهر وارد شهر شد و سربازان را مشغول غارت و سایر فعالیتها یافت. او دستور داد تا از هرگونه تجاوزی جلوگیری شود و بلافاصله امنیت برقرار شد.
محمد فاتح در مدینه وقتی محمد فاتح پیروزمندانه وارد شهر شد، از اسب پیاده شد و به شکرانه پیروزی و موفقیتش به درگاه خداوند سجده کرد. سپس به سمت کلیسای ایاصوفیه رفت، جایی که مردم و راهبان بیزانسی جمع شده بودند. وقتی به دروازههای آن نزدیک شد، مسیحیان داخل کلیسا به شدت ترسیدند. یکی از راهبان دروازهها را برای او باز کرد، بنابراین از راهب خواست تا مردم را آرام کند و آنها را آرام کند و با خیال راحت به خانههایشان بازگردند. مردم آرام شدند و برخی از راهبان در زیرزمینهای کلیسا پنهان شده بودند. وقتی آنها تسامح و بخشش فاتح را دیدند، بیرون آمدند و گرویدن خود به اسلام را اعلام کردند. سپس فاتح دستور داد تا در کلیسا اذان گفته شود و آن را مسجد اعلام کرد. سلطان به مسیحیان آزادی انجام مراسم مذهبی و انتخاب رهبران مذهبی خود را داد که حق حکومت در پروندههای مدنی را داشتند. او همچنین این حق را به روحانیون سایر استانها داد، اما در عین حال جزیه را بر همه تحمیل کرد. سپس روحانیون مسیحی را برای انتخاب یک پاتریارک جمع کرد. آنها گئورگیوس کورتیسیوس اسکالریوس را انتخاب کردند و نیمی از کلیساهای شهر را به آنها دادند، در حالی که نیم دیگر را به عنوان مسجد برای مسلمانان تعیین کردند. پس از فتح کامل شهر، سلطان محمد پایتخت را به این شهر منتقل کرد و نام آن را به "استانبول" تغییر داد، به معنی "تخت اسلام" یا "شهر اسلام". پس از این فتح، به سلطان محمد لقب سلطان محمد فاتح داده شد.
چرا ما عالی بودیم از کتاب روزهای فراموش نشدنی نوشته تامر بدر