آیا حضرت عیسی علیه السلام به عنوان حاکم یا پیامبر نازل خواهد شد؟

۲۷ دسامبر ۲۰۱۹

آیا حضرت عیسی علیه السلام به عنوان حاکم یا پیامبر نازل خواهد شد؟

وقتی این سوال را از علما بپرسید، این پاسخ را خواهید شنید: «حضرت عیسی علیه السلام با شریعت جدیدی حکومت نخواهد کرد، بلکه نازل خواهد شد، همانطور که در صحیحین از ابوهریره آمده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به خدا قسم، پسر مریم به عنوان قاضی عادل نازل خواهد شد...» یعنی حاکم، نه پیامبری با رسالت جدید، بلکه او با شریعت محمد صلی الله علیه و آله و احکام او حکومت خواهد کرد. او نبوت جدید یا احکام جدید نخواهد بود.»
نووی ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «منظور از عبارت «قاضی» ایشان ـ صلی الله علیه و آله ـ این است که ایشان به عنوان قاضی با این شریعت نازل می‌شوند. ایشان به عنوان پیامبری با پیامی جدید و شریعتی ناسخ نازل نمی‌شوند، بلکه قاضی‌ای از قضات این امت هستند.»
قرطبی (رحمه الله) می‌گوید: «ابن ابی ذیب در کتاب «الاصل» و متمم آن، این سخن او را که «امام شما از شماست» و «مادر شما» را نیز بیان کرده است: عیسی علیه السلام با شریعت دیگری برای اهل زمین نخواهد آمد، بلکه برای تأیید و تجدید این شریعت خواهد آمد، زیرا این شریعت آخرین شریعت است و محمد صلی الله علیه و آله و سلم آخرین پیامبران است. این مطلب به روشنی از گفته‌ی قوم به عیسی علیه السلام که گفتند: «بیا و برای ما نماز بخوان.» او خواهد گفت: «نه، برخی از شما بر برخی دیگر امام هستید، به عنوان افتخاری از جانب خداوند برای این قوم.»
حافظ ابن حجر می‌گوید: «منظور از عبارت «قاضی» ایشان، حاکم بودن ایشان است. منظور این است که ایشان به عنوان قاضی با این شریعت نازل خواهند شد، زیرا این شریعت باقی خواهد ماند و نسخ نخواهد شد. بلکه عیسی حاکمی از حاکمان این امت خواهد بود.»
قاضی ایاد (رحمه الله) می‌گوید: «نزول عیسی مسیح و کشتن دجال توسط او، نزد اهل سنت، حقیقتی درست و صحیح است، به دلیل اخبار صحیحی که در این مورد وارد شده است و چیزی که آن را باطل یا تضعیف کند، وارد نشده است، برخلاف آنچه برخی از معتزله و جهمیه گفته‌اند و کسانی که با آنها در انکار این موضوع هم‌عقیده هستند و ادعای آنها مبنی بر اینکه فرموده خداوند متعال در مورد محمد صلی الله علیه و آله: «خاتم النبیین» و فرموده او صلی الله علیه و آله: «بعد از من پیامبری نیست» و اجماع مسلمانان بر این امر و اینکه شریعت اسلامی تا روز قیامت باقی خواهد ماند و منسوخ نخواهد شد، این احادیث را رد می‌کند.»

شواهدی مبنی بر اینکه سرور ما عیسی، علیه السلام، به عنوان پیامبر برانگیخته شده و به عنوان پیامبر حاکم باز خواهد گشت:

اکثر علما معتقدند که حضرت عیسی (علیه السلام) در آخرالزمان فقط به عنوان یک حاکم بازمی‌گردد، نه به عنوان یک پیامبر. این به این دلیل است که آنها معتقدند که پس از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبری یا نبی‌ای نخواهد بود، طبق فرموده خداوند متعال: {الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً} [المائده: 3]، و فرموده او در سوره احزاب: {محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه رسول خدا و خاتم پیامبران است. و خداوند به هر چیزی داناست} [احزاب]. تمام نظرات علما که قبلاً ذکر کردیم و می‌گویند بازگشت سرور ما عیسی (علیه السلام) به تنها یک حاکم بودن او و نه یک پیامبر بودنش محدود خواهد شد، نتیجه طبیعی این باور است که قرن‌هاست ریشه دوانده است که سرور ما محمد، خاتم پیامبران و همچنین خاتم رسولان است. بنابراین، اکثر علما تمام نشانه‌ها و علائمی را که ثابت می‌کند سرور ما عیسی علیه السلام به عنوان یک پیامبر باز خواهد گشت، همانطور که قبل از اینکه خداوند متعال او را به سوی خود بالا ببرد، بود، نادیده گرفته‌اند. با احترام کامل به نظر اکثر علما که معتقدند سرور ما عیسی علیه السلام در آخرالزمان فقط به عنوان یک حاکم باز خواهد گشت، من با آنها مخالفم و می‌گویم که سرور ما عیسی علیه السلام توسط خداوند متعال به عنوان یک پیامبر برانگیخته شده است و در آخرالزمان همزمان به عنوان یک پیامبر و حاکم باز خواهد گشت، همانطور که در مورد سرور ما محمد صلی الله علیه و آله، سرور ما داوود و سرور ما سلیمان علیهم السلام چنین بود. بلکه از پیامبر ما صلی الله علیه و آله روایت شده است که سرور ما عیسی علیه السلام جزیه را وضع خواهد کرد و این از شریعت نیست. اسلام، بلکه او نیز طبق فرمان خداوند متعال عمل خواهد کرد و شریعت خداوند که بر سرورمان محمد صلی الله علیه و آله نازل شده را نسخ نخواهد کرد، بلکه از آن پیروی خواهد کرد و مهدی نیز مانند او پیرو پیامبر صلی الله علیه و آله است و طبق شریعت او عمل می‌کند و این به هیچ وجه با این واقعیت که هر دو فرستاده مسلمان از جانب خداوند متعال با پیامی خاص به جهانیان هستند، منافاتی ندارد و شواهدی که دانشمندان نادیده گرفته‌اند مبنی بر اینکه سرورمان عیسی علیه السلام به عنوان یک پیامبر باز خواهد گشت، فراوان است، از جمله موارد زیر:

۱- بگو خاتم پیامبران است و نگویید پس از او پیامبری نیست:

جلال الدین سیوطی در کتاب (الدّر المنثور) می‌گوید: «ابن ابی شیبه از عایشه رضی الله عنها روایت کرده که گفت: «بگویید: خاتم النبیین، و نگویید: پیامبری پس از او نیست.» ابن ابی شیبه از شعبی رضی الله عنه روایت کرده که گفت: مردی در حضور مغیره بن شعبه گفت: «صلی الله علیه و آله و سلم بر محمد، خاتم النبیین، پیامبری پس از او نیست.» مغیره گفت: «برای تو کافی است: اگر بگویید: خاتم النبیین، به ما گفته شده که عیسی علیه السلام ظهور خواهد کرد. اگر او ظهور کند، پیش از او و پس از او پیامبری ظهور کرده است.»
در کتاب یحیی بن سلام در تفسیر قول خداوند متعال: «و لکن رسول الله و خاتم النبیین» از ربیع بن صبیح از محمد بن سیرین از عایشه رضی الله عنها روایت شده است که گفت: «نگویید: پس از محمد پیامبری نیست، بلکه بگویید: خاتم النبیین، زیرا عیسی بن مریم به عنوان قاضی عادل و امام عادل نازل خواهد شد و دجال را خواهد کشت، صلیب را خواهد شکست، خوک‌ها را خواهد کشت، جزیه را لغو خواهد کرد و جنگ را لغو خواهد کرد.» «بارهای او».
بانو عایشه (رضی الله عنها) به یقین می‌دانست که پیروان آن صدیق و امین، همچنان از نعمت وحی و رسالت بهره‌مند خواهند بود. او می‌خواست درک صحیح از خاتم پیامبران را بدون هیچ گونه تناقضی نشان دهد. خاتم پیامبران به این معنی است که شریعت او آخرین شریعت است و هیچ کس از مخلوقات خداوند متعال هرگز به مقام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نخواهد رسید. این مقامی والا و جاودانه است که هرگز از پیامبر برگزیده، سرور ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محو نخواهد شد.
ابن قتیبه دینوری سخن عایشه را تفسیر کرده و می‌گوید: «اما سخن عایشه، رضی الله عنها، که «به رسول خدا، خاتم پیامبران، بگویید و نگویید: «پس از او پیامبری نیست»، اشاره به نزول عیسی علیه السلام دارد و این سخن او با سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که «پس از من پیامبری نیست» منافاتی ندارد، زیرا منظور ایشان این بوده که «پس از من پیامبری نیست که آنچه را که من آورده‌ام، نسخ کند»، همانطور که پیامبران علیهم السلام با نسخ فرستاده شدند، و منظور ایشان این بوده که «نگویید مسیح پس از او نازل نخواهد شد.»»
بلکه مثال سرور ما عیسی علیه السلام، هنگامی که در آخرالزمان ظهور می‌کند و شریعت اسلام را اجرا می‌کند، مانند مثال سرور ما داوود و سرور ما سلیمان علیهما السلام است که پیامبران و حاکمان بر اساس شریعت سرور ما موسی علیه السلام بودند. آنها شریعت سرور ما موسی را با شریعت دیگری جایگزین نکردند، بلکه همان شریعت سرور ما موسی علیه السلام را اجرا و حکومت کردند. و سرور ما عیسی علیه السلام نیز هنگامی که در آخرالزمان ظهور کند، چنین خواهد بود.

۲- بین من و او پیامبری نیست:

از ابوهریره، از پیامبر، صلی الله علیه و آله، روایت شده که فرمود: «مادران پیامبران مختلف بودند، اما دینشان یکی بود. من نزدیکترین مردم به عیسی بن مریم هستم، زیرا بین من و او پیامبری نبود. او جانشین من بر امت من است و فرود خواهد آمد...»
در این حدیث که به داستان نزول حضرت عیسی علیه السلام در آخرالزمان می‌پردازد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمودند: «بین من و قیامت پیامبری نیست.» بلکه فرمودند: «بین من و او پیامبری نبوده است.» این نشان می‌دهد که حضرت عیسی علیه السلام از پیامبری بودن مستثنی شده است، زیرا او خاتم پیامبران است.
ما در اینجا آنچه را که سرورمان محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرمود تکرار و تأکید می‌کنیم: «بین من و او پیامبری نبود.» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمود: «بین من و او پیامبری نبود»، زیرا بین سرورمان محمد صلی الله علیه و آله و سلم و سرورمان عیسی علیه السلام، رسول، مهدی، وجود دارد.

۳ - خداوند متعال او را می‌فرستد

در صحیح مسلم، پس از ذکر فتنه دجال: «در حالی که او چنین است، خداوند مسیح بن مریم را می‌فرستد و او در نزدیکی مناره سفید در شرق دمشق، بین دو ویرانه فرود می‌آید و دستانش را بر بال‌های دو فرشته قرار می‌دهد...»
و بعثت، همانطور که قبلاً اشاره کردیم، به معنای فرستادن است، یعنی خداوند متعال مسیح را خواهد فرستاد، و او در مناره سفید فرود خواهد آمد. پس معنای (خدا فرستاد) (خدا فرستاد) است، یعنی او رسول خواهد بود. پس این کلمه مانند خورشید روشن است، پس چرا اصرار بر تمرکز روی کلمه (حاکم) فقط و نه کلمه بعثت..؟
این علاوه بر معجزه نزول او از آسمان است که دستانش را بر بال دو فرشته قرار داده است. آیا لازم است که سرور ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث، پس از همه اینها، به روشنی و صراحت بیان کند که به عنوان پیامبر باز خواهد گشت؟ آیا کلمه «رستاخیز» و معجزه نزول او از آسمان برای اثبات اینکه او به عنوان پیامبر باز خواهد گشت، کافی نیست؟

 

۴- شکستن صلیب و تحمیل جزیه

از ابوهریره (رضی الله عنه) روایت است که گفت: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «سوگند به آنکه جانم در دست اوست، پسر مریم به زودی در میان شما به عنوان قاضی و حاکم عادل فرود خواهد آمد. او صلیب را خواهد شکست، خوک‌ها را خواهد کشت و جزیه را لغو خواهد کرد. پول آنقدر زیاد خواهد شد که هیچ کس آن را نخواهد پذیرفت...» ابن اثیر (رحمه الله) می‌گوید: «لغو جزیه به معنای حذف آن از اهل کتاب و الزام آنها به پذیرش اسلام است، بدون اینکه چیز دیگری از آنها پذیرفته شود. این معنای لغو آن است.»
«و جزیه را واجب می‌کند»: علما در معنای آن اختلاف نظر دارند. برخی گفته‌اند: یعنی او آن را مقرر می‌دارد و بر همه کفار واجب می‌کند، پس یا اسلام یا پرداخت جزیه. این رأی قاضی عیاض (رحمه الله) است.
گفته شد: آن را زمین می گذارد و به دلیل زیاد بودن پول از هیچکس قبول نمی کند، بنابراین گرفتن آن هیچ سودی برای اسلام ندارد.
گفته شد: جزیه از هیچ کس پذیرفته نمی‌شود، بلکه جزیه قتل یا اسلام خواهد بود، زیرا در آن روز از هیچ کس جز اسلام پذیرفته نمی‌شود، طبق حدیث ابوهریره رضی الله عنه، به روایت احمد: «و ادعوا واحدة» یعنی جز اسلام چیزی نخواهد بود. این انتخاب نووی است که آن را به خطابی نسبت داده و بدرالدین عینی آن را برگزیده است. این قول ابن عثیمین رحمة الله علیهم است و ظاهرترین قول است و خدا بهتر می‌داند.
تعریف نسخ عبارت است از: «رفع حکم شرعی سابق، به وسیله دلیل شرعی بعدی». این امر تنها از جانب خداوند متعال و به فرمان و قضای او ممکن است. او قدرت دارد که بندگانش را به هر کاری که بخواهد امر کند، سپس آن حکم را نسخ کند، یعنی آن را بردارد و بردارد.
این واقعیت که حضرت عیسی علیه السلام حکم شرعی ذکر شده در نصوص صریح متعدد قرآن و سنت را نسخ (یعنی تغییر یا حذف) کرد، حقیقتی است که ثابت می‌کند او پیامبری بوده که از سوی خداوند متعال فرستاده شده و دستور تغییر این حکم را داشته است. این واقعیت که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ما خبر داده که حضرت عیسی علیه السلام جزیه را لغو خواهد کرد، ذره‌ای این حقیقت را تغییر نمی‌دهد. هر دو حقیقت، چه حضرت عیسی علیه السلام جزیه را لغو کند و چه به عنوان پیامبر بازگردد، حقایقی هستند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیش از چهارده قرن پیش از آنها خبر داده است.
جزیه در دین اسلام جایز است، همانطور که خداوند متعال می‌فرماید: «با کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان نمی‌آورند و آنچه را که خدا و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌کنند و دین حق را از اهل کتاب نمی‌پذیرند، بجنگید تا زمانی که در حالی که ذلیل هستند، جزیه را به دست خود بپردازند.» (29) [التوبة]. نسخ احکام مقرر در قرآن کریم و سنت پیامبر، تنها از طریق پیامبری که به او وحی می‌شود، امکان‌پذیر است. حتی مهدی پیامبر که در برابر سرور ما عیسی علیه السلام ظاهر خواهد شد، نمی‌تواند این احکام را تغییر دهد. این بخشی از وظایف او به عنوان یک پیامبر نیست، بلکه بخشی از وظایف حضرت عیسی علیه السلام است، زیرا او به عنوان یک پیامبر باز خواهد گشت.
اما در مورد دلیل وضع جزیه در زمان رجعت حضرت عیسی علیه السلام در آخرالزمان، عراقی (رحمه الله تعالی علیه) می‌گوید: «به نظر من پذیرش جزیه از یهودیان و مسیحیان به دلیل شک و تردیدی است که در مورد تورات و انجیلی که در دست دارند، دارند و همچنین به دلیل وابستگی آنها به شریعتی قدیمی - همانطور که ادعا می‌کنند - است. پس وقتی عیسی نازل شود، آن شک برطرف می‌شود، زیرا او را خواهند دید. پس آنها مانند بت‌پرستان می‌شوند، زیرا شک و تردیدشان برطرف می‌شود و امرشان آشکار می‌گردد. پس با آنها مانند خودشان رفتار می‌شود، زیرا چیزی جز اسلام از آنها پذیرفته نمی‌شود و حکم با برطرف شدن علت آن برداشته می‌شود.»
سرور ما عیسی علیه السلام قرآن را نسخ نخواهد کرد و آن را با کتاب یا شریعت دیگری جایگزین نخواهد کرد. بلکه یک یا چند حکم از احکام قرآن کریم را نسخ خواهد کرد. سرور ما عیسی علیه السلام طبق شریعت اسلام حکم خواهد کرد و فقط به قرآن کریم ایمان خواهد آورد و به آن عمل خواهد کرد و به هیچ کتاب دیگری، چه تورات و چه انجیل، عمل نخواهد کرد. در این مورد، او مانند پیامبری است که پیش از این در میان بنی اسرائیل بود. سرور ما عیسی علیه السلام به توراتی که بر موسی علیه السلام نازل شده بود ایمان آورد و از آن پیروی کرد. او جز در چند مورد از آن منحرف نشد. خداوند متعال فرمود: «و ما به دنبال آنها، عیسی بن مریم را فرستادیم، در حالی که تورات پیش از خود را تصدیق می‌کرد و انجیل را که در آن هدایت و نور بود به او دادیم.» و تورات پیش از خود را تصدیق می‌کرد و هدایت و موعظه‌ای برای پرهیزگاران بود. [مائده] و خداوند متعال فرمود: {و تصدیق‌کننده‌ی تورات پیش از من است و تا برخی از آنچه بر شما حرام شده بود را برایتان حلال کنم. و من با نشانه‌ای از پروردگارتان برای شما آمده‌ام، پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید.} [آل عمران]
ابن کثیر ـ رحمه الله ـ در تفسیر آن می‌گوید: «و تصدیق‌کننده‌ی آنچه از تورات پیش از من آمده است» یعنی: پیروی از آن، بدون مخالفت با آنچه در آن بود، مگر در اندکی از آنچه برای بنی‌اسرائیل در مورد برخی از چیزهایی که در آن اختلاف داشتند، بیان کرد، همانطور که خداوند متعال در مورد مسیح به ما خبر می‌دهد که او به بنی‌اسرائیل گفت: «و تا برخی از آنچه بر شما حرام شده بود را برای شما حلال کنم» [آل عمران: ۵۰]. به همین دلیل است که نظر مشهور علما این است که انجیل برخی از احکام تورات را نسخ کرده است.
سرور ما عیسی علیه السلام از تورات پیروی می‌کرد، آن را حفظ می‌کرد و به آن اقرار داشت، زیرا او از پیامبران بنی‌اسرائیل بود. سپس خداوند متعال انجیل را بر او نازل کرد که آنچه را که در تورات بود، تصدیق می‌کرد. اما هنگامی که سرور ما عیسی علیه السلام در آخرالزمان بازگردد، از قرآن پیروی خواهد کرد، آن را حفظ خواهد کرد و آنچه را که در آن است، تصدیق خواهد کرد. او قرآن کریم را نسخ نخواهد کرد و آن را با کتاب دیگری جایگزین نخواهد کرد، بلکه یک یا چند حکم را نسخ خواهد کرد. هیچ کتاب جدیدی از جانب خداوند متعال بر او نازل نخواهد شد. این تفاوت بین رسالت سرور ما عیسی علیه السلام در گذشته و رسالت او در آخرالزمان است و خدا بهتر می‌داند.

۵ - او در مورد درجات مردم در بهشت به آنها می گوید:

در صحیح مسلم، پس از ذکر کشته شدن دجال توسط سرورمان عیسی علیه السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «سپس عیسی بن مریم نزد قومی می‌آید که خداوند آنها را از شر او حفظ کرده است. او صورت‌هایشان را پاک می‌کند و از درجاتشان در بهشت به آنها خبر می‌دهد.»
آیا حضرت عیسی علیه السلام به تنهایی درجات مردم را در بهشت بیان خواهد کرد؟
آیا حضرت عیسی علیه السلام غیب می داند؟
آیا حاکمی یا انسانی عادی هست که بتواند چنین کاری انجام دهد؟
البته، پاسخ منفی خواهد بود. هر کسی که این کار را انجام دهد، فقط پیامبری است که خداوند متعال این توانایی را به او داده است. این نشانه دیگری است که سرور ما عیسی، علیه السلام، به عنوان یک پیامبر باز خواهد گشت، بدون اینکه نیازی باشد پیامبر، صلی الله علیه و آله و سلم، در همین حدیث به صراحت به ما اطلاع دهد که او به عنوان یک پیامبر باز خواهد گشت. این مدرک نیازی به توضیح دیگری در همین حدیث برای اثبات بازگشت او به عنوان یک پیامبر ندارد.

۶ - دجال کشته می‌شود:

بزرگترین فتنه بر روی زمین از زمان خلقت آدم تا روز قیامت به دست سرور ما عیسی علیه السلام خواهد بود، همانطور که احادیث صحیح بر آن دلالت دارند. فتنه دجال در سراسر زمین گسترش می‌یابد و پیروان او افزایش می‌یابند، اما جز تعداد کمی از مؤمنان از آن نجات نمی‌یابند. هیچ کس نمی‌تواند او را بکشد، مگر یک نفر که خداوند متعال به او توانایی این کار را داده است، زیرا سرور ما عیسی علیه السلام او را با نیزه خود در دروازه لود در فلسطین خواهد کشت.
توانایی کشتن دجال فقط به یک پیامبر داده شده است، همانطور که در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: «من غیر از دجال، بر شما می‌ترسم. اگر او در حالی که من در میان شما هستم ظهور کند، من از طرف شما با او دشمنی خواهم کرد. اما اگر در حالی که من در میان شما نیستم ظهور کند، هر کس دشمن خود است و خداوند جانشین من بر هر مسلمانی است.» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به یارانش اطلاع داد که اگر دجال در زمان او ظهور کند، می‌تواند او را شکست دهد. با این حال، اگر در حالی که آنها در میان آنها نیستند ظهور کند، هر کس برای خود استدلال خواهد کرد و خداوند متعال جانشین او بر هر مؤمنی است. بنابراین، پروردگارش، متعال، او را جانشین خود قرار داد تا حامی مؤمنان و محافظ آنها از فتنه‌های دجال باشد، زیرا هیچ فتنه‌ای سخت‌تر از آن بین خلقت آدم و روز قیامت وجود ندارد.

خطر باور به اینکه حضرت عیسی علیه السلام در آخرالزمان فقط به عنوان یک حاکم باز خواهد گشت:

هر کسی که معتقد باشد سرور ما عیسی علیه السلام در آخرالزمان تنها به عنوان یک حاکم سیاسی بازخواهد گشت و هیچ ارتباطی با دین جز تحمیل جزیه، شکستن صلیب و کشتن خوک ندارد، به جدیت این باور و پیامدهای آن پی نبرده است. من در مورد پیامدهای این باور فکر کردم و دریافتم که منجر به نزاع‌ها و خطرات بزرگی خواهد شد. اگر کسانی که به این باور معتقدند، به آنها پی ببرند، نظرات و فتاوای آنها تغییر خواهد کرد. پس ای خواننده من، با من همراه شوید تا جدیت این باور را تصور کنیم، زمانی که سرور ما عیسی علیه السلام به عنوان حاکم ما به مدت هفت سال یا چهل سال در میان ما زندگی می‌کند، همانطور که در احادیث شریف نبوی آمده است:
۱- با این باور، حضرت عیسی علیه السلام تنها یک حاکم سیاسی خواهد بود که هیچ دخالتی در امور دینی نخواهد داشت. مسائل فقهی در دوران او در دست علمای دینی عادی خواهد بود.
۲- با این باور، او در هیچ مسئله فقهی حرف آخر را نخواهد زد، چرا که نظر مذهبی او چیزی بیش از یک نظر در میان آرای فقهی باقی‌مانده که مسلمانان ممکن است از دیگران اقتباس کنند یا بگیرند، نخواهد بود.
۳- با این باور، بهترین حالت برای دخالت حضرت عیسی علیه السلام در دین این است که ایشان تجدیدکننده دین باشند، به این معنی که نظر ایشان بر اساس دیدگاه خودشان باشد و نه بر اساس وحی که بر ایشان نازل شده باشد. در هر دو حالت تفاوت زیادی وجود دارد. در حالت اول، هر شخص یا عالم دینی می‌تواند با حضرت عیسی علیه السلام در مورد نظرات دینی که بیان می‌کند، بحث کند و یا در نظر شخصی خود درست می‌گوید یا اشتباه می‌کند. در حالت دوم، نظر حضرت عیسی علیه السلام بر اساس وحیی خواهد بود که بر ایشان نازل شده است، بنابراین هیچ کس اجازه بحث در مورد آن را ندارد.
۴- با این اعتقاد و اینکه او فقط یک حاکم عادل است، هر مسلمانی را خواهید یافت که در مقابل سرور ما عیسی علیه السلام بایستد و وقتی او در هر مسئله فقهی نظر خود را بیان می‌کند، با او مخالفت و او را رد کند و به سرور ما عیسی علیه السلام بگوید: ((کار تو فقط یک حاکم سیاسی است و به امور دینی کاری نداری))! این اتفاق احتمالاً در کشوری رخ می‌دهد که میلیون‌ها مسلمان با روح‌های مختلف، چه روح‌های خوب و چه روح‌های بد، در آن زندگی می‌کنند.
۵- با این باور، ممکن است که سرور ما عیسی علیه السلام با قرآن و علوم آن آشنا نبوده و علمایی از او بهتر باشند، بنابراین مردم از آنها در مورد مسائل فقهی سوال می‌کنند و از سرور ما عیسی علیه السلام سوال نمی‌کنند. اما در حالت دیگر، چون او پیامبر بود، خداوند متعال او را به عنوان پیامبر و حاکم بر اساس شریعت اسلام می‌فرستد. او قطعاً علم به قرآن و سنت را خواهد داشت و با آن می‌تواند بین مردم قضاوت کند.
۶- برادر عزیزم، تصور کنید که هر مسلمانی نزد حضرت عیسی علیه السلام برود و از او در مورد تفسیر آیه‌ای از قرآن یا هر مسئله دینی سوال کند، و پاسخ حضرت عیسی علیه السلام با این عقیده باشد: (تفسیر آیه شریفه آن است که قرطبی گفته است، چنین و چنان است، یا تفسیر آن آن است که شعراوی گفته است، چنین و چنان است، و من، مانند حضرت عیسی، مثلاً به رأی ابن کثیر متمایل هستم). در این صورت، سؤال‌کننده حق دارد بر اساس این عقیده، تفسیری را که مطابق میلش است، انتخاب کند.

با این باور، برادر عزیزم، آیا می‌توانی تمام این حالاتی را که برای سرورمان عیسی علیه السلام پیش می‌آید، تصور کنی، زمانی که او در آخرالزمان تنها به عنوان یک حاکم بازگردد، بدون اینکه مانند قبل وحیی بر او نازل شود؟

اینها برخی از موقعیت‌هایی هستند که من با این باور بر اساس ماهیت تفاوت‌های روح‌های انسانی که در همه زمان‌ها و در همه اعصار می‌بینیم، تصور کردم. و مطمئناً موقعیت‌های دیگری نیز وجود دارد که سرور ما عیسی، علیه السلام، با این باور در معرض آنها قرار خواهد گرفت. بنابراین، آیا سرور ما عیسی، علیه السلام، از این موقعیت عجیب راضی خواهد بود؟
برادر عزیزم، آیا راضی می‌شوی که یکی از پیامبران خداوند متعال در آخرالزمان به صورت یک انسان عادی و بدون وحی به سوی ما بازگردد؟
آیا خداوند متعال از این وضعیت بد برای رسولش که روحی از جانب اوست، راضی خواهد بود؟
آیا این عادلانه است که خداوند متعال، حضرت عیسی علیه السلام را با جایگاهی پایین‌تر از آنچه قبلاً داشت، به دنیا بازگرداند، حتی اگر او حاکم کل جهان باشد؟
خودتان را جای سرورمان عیسی مسیح، که درود خدا بر او باد، بگذارید. آیا ترجیح می‌دادید به عنوان یک پیامبر مانند گذشته به دنیا برگردید، یا به عنوان یک حاکم که با همه این بدرفتاری‌ها روبروست؟
خداوند متعال - و خدا بهتر می‌داند - در آخرالزمان، سرور ما عیسی علیه السلام را به عنوان پیامبر یا رسول یا پیامبری که وحی به او نازل می‌شود، بازمی‌گرداند، همانطور که قبلاً محترم و محترم بود، و خداوند متعال در بازگشت او از مقام او نخواهد کاست. عیسی علیه السلام با علم به قرآن و سنت باز خواهد گشت و پاسخ‌هایی برای حل مسائل فقهی مورد اختلاف خواهد داشت. او بر اساس شریعت پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم حکم خواهد کرد و قرآن با کتاب دیگری منسوخ نخواهد شد. در دوران حکومت او، اسلام بر همه ادیان غالب خواهد شد. در واقع، من بعید نمی‌دانم که خداوند متعال او را با معجزاتی که قبل از عروج به سوی خود از او پشتیبانی کرده بود، مانند خلق تصویر پرنده از گل، سپس دمیدن در آن و تبدیل شدن آن به پرنده‌ای پرنده، تأیید کند. او به اذن خداوند متعال، نابینا و مبتلا به پیسی را شفا می‌دهد و مردگان را به اذن خداوند زنده می‌کند و مردم را از آنچه در خانه‌هایشان است، آگاه می‌سازد. خداوند متعال در آخرالزمان، او را با معجزات و دلایل دیگری که پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم به آنها اشاره کرده است، مانند آگاه کردن مردم از درجاتشان در بهشت، تأیید خواهد کرد.
علاوه بر این، من معتقدم که عیسی علیه السلام همان پیامبری است که در سوره بینه به آن اشاره شده است، زیرا اهل کتاب در زمان او پس از آنکه عیسی علیه السلام برایشان حجت آورد، دچار تفرقه خواهند شد و تأویل قرآن کریم در زمان او خواهد بود، همانطور که در فصل قبل و آنچه در آیات شریفه آمده است، توضیح دادیم: «آیا جز تأویل آن را در روزی که تأویل آن بیاید، انتظار دارند؟» «سپس تأویل آن بر عهده ماست» و «و قطعاً اخبار آن را پس از مدتی خواهید دانست» و خدا داناتر است.

fa_IRFA