رؤیای دختر گریان در ۲۹ آگوست ۲۰۱۹

دیدم که بالای یک ماشین پلیس ضد شورش هستم و من یک افسر پلیس در میان گروهی از افسران پلیس مسلح هستم و یک ماشین پلیس کوچک به همراه فرمانده گشت جلوی ما رانندگی می‌کرد. در یک منطقه بیابانی بود. فرمانده گشت جلوی دختری حدوداً ده ساله توقف کرد. نمی‌توانستم اجزای صورتش را تشخیص دهم. او به او زد و او را رها کرد و به راهش ادامه داد. دختر گریه می‌کرد و من هم خیلی گریه می‌کردم چون او به خاطر اتفاقی که برایش افتاده بود گریه می‌کرد. از ماشین پلیس پیاده شدم و در حالی که گریه می‌کردم به سمت دختر کوچک رفتم و شروع به دلداری دادن و نوازش کردنش کردم. او را به یک فروشگاه مواد غذایی بردم که مشخص بود جنس‌هایش خوب نیست چون جنس زیادی نداشت. فکر می‌کنم یک فروشگاه کوچک بادیه‌نشین بود. به دختر گفتم هر چه می‌خواهد از آن بخرد. او سه چیز را انتخاب کرد که یادم نمی‌آید. در آن زمان، منتظر واکنش افسران پلیس نسبت به خودم بعد از این وضعیت بودم و سپس رؤیا پایان یافت.

fa_IRFA