خواهرم آمال را دیدم که با من تماس گرفت و گفت که دولت در نتیجه همهگیری کرونا حمایت پزشکی ارائه داده است و از من خواست که برای رزرو نوبت معاینه به واحد پزشکی بروم. من از هیچ بیماری شکایت نداشتم، اما قبل از شلوغی به واحد پزشکی رفتم تا برای او نوبت رزرو کنم، اما وقتی به پذیرش رسیدم، با کمال تعجب دیدم که تعدادشان کم است و فقط دو مرد جلوی من در صندلیهای جلوی من نشسته بودند و من فقط میتوانستم پشت سرشان را ببینم و آنها منتظر باز شدن پنجره رزرو برای معاینه بودند، بنابراین من روی یکی از صندلیهای پشت سر آنها نشستم و پس از مدتی، مسئول پذیرش پنجره را باز کرد و مرد دوم در صف جلو آمد و داوطلب شد تا نام کسانی را که مایل به معاینه بودند بنویسد و برگه نوبت را بگیرد و کاغذ به شکل دایرهای (رول کاغذ) لوله شد، اما این رول فقط برای نوشتن سه نفر جا داشت، بنابراین مرد دوم نام مرد اول در صف را نوشت و من نام او را به خاطر نمیآورم و هویت او برای من ناشناخته است و دیدم که یک تخته سفید از جلوی من عبور میکند که روی آن سوره دخان به طور کامل نوشته شده است. بعد از آن مرد دوم اسمش را روی برگه رزرو ننوشت، بنابراین من تعجب کردم و از من در مورد اسمم پرسید تا بتواند آن را در ردیف دوم برای معاینه بنویسد، بنابراین اسمم را به او گفتم، بنابراین او آن را به ترتیب بعد از مرد اول روی برگه نوشت، بنابراین من در ردیف معاینه شماره دو قرار گرفتم. مردی که روی برگه مینوشت از من پرسید که چه چیزی میخواهم ببینم، من مردد بودم زیرا بیمار نبودم، بنابراین فکر کردم که به او بگویم بیماری داخلی چون ترش کردن معده داشتم، اما هر چه گفتم، او به من گفت، کنار اسمم جراحی مینویسم، بنابراین من موافقت کردم. سپس همسرم، نهال، وارد اتاق پذیرش شد تا برای معاینه نوبت بگیرد، بنابراین از آن مرد خواستم که اسم همسرم را همراه با اسم من بنویسد تا پزشک همزمان ما را معاینه کند، اما او امتناع کرد و به من گفت که او در نوبت خودش معاینه خواهد شد، بنابراین ناراحت شدم زیرا احساس کردم که او برای معاینه دیر خواهد کرد و معاینه تمام شد و به جز دو اسم، از جمله اسم من، چیز دیگری روی برگه نوشته نشده بود.