در رؤیا دیدم که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه هستم و مردم آنجا به نخلستانها رسیدگی میکنند، حدیث شریف «شما به امور دنیای خود داناترید» را شنیدم. خرماهای آن زمان به رنگ طلایی بود، نه قرمز یا زرد. سپس خود را در این روزگار یافتم و هیچ خرمایی با رنگ طلایی مانند زمان پیامبر وجود نداشت و من ناامید شدم، جز اینکه از زمان پیامبر فقط یک خرما داشتم، با این تفاوت که پوست طلایی خرما جدا شده بود، به جز قسمت کوچکی از آن که در پایین خرما بود، بنابراین شروع به خوردن پوست طلایی باقی مانده کردم و آن طلایی بود و نه فقط یک رنگ، سپس بقیه خرما را خوردم.